خانه > افتضاح جدید بیست و سی > افتضاح جدید بیست و سی

افتضاح جدید بیست و سی

باز هم  سناریوی ِ سعیده پور آقایی

بیست و سی چند لحظه پیش نشان داد که خانم سعیده پور آقایی زنده است . این خانم ادعا کرد از تراس خانه بیرون پریده و پایش شکسته و  فرار کرده است . لطفا بیست و سی به این چند سوال هم پاسخ دهد :

۱. خانه سعیده پور آقایی در طبقه چندم آپارتمان قرار دارد ؟

۲. در کدام بیمارستان و توسط کدام دکتر ایشان ویزیت شدند ؟

۳. چه کسی برای ایشان مجلس ختم گرفت ؟

۴. آیا کسی که برای ایشان مجلس ختم گرفته قصد فریب افکار عمومی را داشته است یا نه ؟

محض اطلاع : مادر ایشان هنگام ورود به خبرنگاران سی و بیست ( همان بیست و سی سابق ) گفت : بفرمائید ، از طریق آسانسور بالا بیایید ! در ضمن ایشان ۱۶ ساله اند و به سن قانونی نرسیده اند و نیاز به سرپرست قانونی برای معالجه در بیمارستان دارند ، فعلا همین !

اینجا را هم ببینید بد نیست !

http://www.madyariran.net/?p=2149

  1. سپتامبر 22, 2009 در 6:21 ب.ظ.

    they have no shame.

  2. مریم
    سپتامبر 22, 2009 در 7:54 ب.ظ.

    اینا همین که 24میلیون رای مترو دزدیدن یعنی تا مغز استخونشون دروغه کی مزخرفات سیمای ضرغامی رو باور می کنه بابا

  3. نعره سبز
    سپتامبر 22, 2009 در 7:55 ب.ظ.

    منم یک بار از طبقه دوم یک اپارتمان پریدم و پایم شکست.بعد از اینکه پایم شکست از ترس مادرم دوان دوان رفتم داخل خیابان.در حالیکه همچنان پایم میشکست بنده خدایی امد و گفت عزیزم بریم خانه ما تا ازت مراقبت کنم.منم از ترس مادرم رفتم خانه ان فرد که نمیشناختمش.آن خانواده پایم را گچ گرفتند و دو ماه مرا تیمار کردند.از ترس مادرم و برای اینکه نداند پایم شکسته حاضر نشدم به خانه زنگ بزنم.چون میترسیدم مادرم بفهمد در این مدت پایم شکسته شده و طفلک غصه بخورد.همچنین وقتی مرا به بیمارستان بردند و سنم را پرسیدند الکی گفتم 18 سالمه چون نمیخواستم مادرم بداند بیمارستانم و پایم شکسته است.
    پس از انکه مطمئن شدم که مرده ام و مادرم دیگر غصه نمیخورد پایم را خوب شد و پس از دو ماه و اندی به خانه بازگشتم.مادرم با دیدن من سریعا به عکاس سر کوچه زنگ زد و ایشان هم از مراسم استقبال مادرم و من فیلم گرفت.یکماه بعد بیست و سی آمد خانه ما و من هم با همان لباسی که دو ماه پیش تنم بود و از خانه فرار کرده بودم با انها مصاحبه کرده و گفتم کی میگه من مردم.من فقط پایم شکسته بود…
    من الان از دست کسانیکه جنازه مرا سوزانده و مادرم را ناراحت کرده اند شاکیم.من از کسانیکه برایم مجلس ختم گرفتند شاکیم.من از ان خانواده که دو ماه مرا تیمار کردند شاکیم.من از مردم ایران که این برنامه را میبینند شاکیم.من از مادر و خودم که نقش مادر و دخترش سعیده را بازی کردیم شاکیم.در پایان از کلیه کسانیکه مرا زنده و سالم به اغوش مادرم در طبقه سوم ساختمانمان برگرداندند ممنون و شاکیم.

    • یارویی
      سپتامبر 22, 2009 در 10:10 ب.ظ.

      مادرم مادرای قدیم

    • سپتامبر 24, 2009 در 9:54 ق.ظ.

      دمت گرم این تیکه رو خوب اومدی!!!!

  4. دانشجوی حقوق با ضریب 132
    سپتامبر 22, 2009 در 8:50 ب.ظ.

    حدسیات من؛
    سعیده پورآقایی در این مدت در زندانی بوده و هیچ خبری ازش نبوده برای همین مادرش وارد گود شده و وقتی هیچ اخباری از دخترش پیدا نکرده او را کشته شده فرض کرده و باعث شده است بحث کشته شدن سعیده بر سر همه زبان ها بیفتد!!!
    در حالیکه ایشان در حبس بوده است و صد در صد در حبس هم مورد لطف و رحمت بازجویان قرار گرفته و به شدت زخمی شده.است با این فرض برای همین این نمایش رو زودتر راه نینداختند چون نیاز به بهبودی سعیده پور آقایی داشتند.
    واما فردا بیست و سی برای درست کردن این افتضاح یکی از این 2 کار را میکند؛

    1. یا یک خانواده ی صوری تشکیل میدهد که ادعا میکنند از سعیده نگهداری میکرده اند!!!
    2. ویا ادعا میکند که بعضی از حرفهای سعیده دروغ بوده است و او این 2 ماه را با دوست پسرش سپری کرده است!!!

    • زبان سبز
      سپتامبر 22, 2009 در 9:10 ب.ظ.

      دکتر و بیمارستان رو چیکار می کنن ؟
      رضایت ولی برای پای شکسته ؟
      اوون آسانسور و طبقه رو هم حل کنی حله 🙂

  5. یک رهگذر
    سپتامبر 22, 2009 در 9:05 ب.ظ.

    جالبه
    یادم آمد که خبرنگار زنگ واحد 11 را زد
    بنابراین
    اگر منزل ایشان تک واحدی باشد می شود طبقه یازدهم
    اگر آپارتمانشان دو واحدی باشد می شود طبقه ششم
    اگر سه واحدی باشد می شود طبقه چهارم

    در این صورت ایشان تارزان یا مرد عنکبوتی بود که داشت اعتراف می کرد
    نه سعیده پور آقایی

    • زبان سبز
      سپتامبر 22, 2009 در 9:18 ب.ظ.

      من واحد 12 یادمه
      زنگ ها هم دو تا دو تا روبروی هم بودن
      البته من هیچ وقت توی آپارتمان زندگی نکردم ولی 12 تقسیم بر 2 میشه 6
      به هر حال این خانمایی که من امشب در سی و بیست دیدم
      این کار ها هم ازشون بر میاد

  6. سپتامبر 22, 2009 در 9:25 ب.ظ.

    سعيده پورآقايي با شليك دوربين صدا و سيما دوباره شهيد شد! bekhoonid hatman

  7. بی نام
    سپتامبر 22, 2009 در 9:30 ب.ظ.

    حالا ناراحتید که بنده خدا زندست؟ لعنت به هرچی آدم خبیثه!

  8. سعیدی
    سپتامبر 22, 2009 در 10:13 ب.ظ.

    این خانم و مادش طعمه ای بوده اند بر سر راه جنبش سبز
    از ابتدا این دو نفر فاحشه را گیر اورده اند
    ماجرای مرگ و عزا و دختر شهید بودن ساخته اند
    موسوی و کروبی هم دلشان سوخت وقتی مادر دختره نامه نوشت بهشون
    بعد اینجوری کردن
    فاحشه های سیاسی به اینا میکن و بیست و سی

    وقتی حرفای دو فاحشه در بیست و سی و صدا و سیما پخش میسه و به استناد آن موسوی و کروبی و خاتمی را میخوان محاکمه کنن ببینید دیگه با کیا طرفین

  9. ه.م
    سپتامبر 23, 2009 در 6:59 ق.ظ.

    آفرین به هوشت
    البته بلانسبت

  10. سپتامبر 23, 2009 در 7:36 ق.ظ.

    با سلام

    خدا را شکر که زنده است؛ ولی
    عملکرد صدا و سیما و نوع اظهارات این شخص بسیار مشکوک است و جای بررسی دقیق تر دارد.

  11. samira
    سپتامبر 23, 2009 در 8:04 ق.ظ.

    هيچكس در اين گزارش به يك نكته توجه نكرد و اينكه اول سعيده گفت از تراس پريدم پايم شكست ولي خبرنگار كه حواسش نبود گفت تصادف كردي پايت شكست بعد چي شد؟ دروغگو هم كه كم هوش و حافظه ميشه گفت آره تصادف كردم پايم شكست ديگه از اين گزارش تابلوتر نميشه هه هه هه

  12. samira
    سپتامبر 23, 2009 در 8:13 ق.ظ.

    از همه روشن تر اينكه هيچ مادري از فرار كردن دخترش استقبال نميكنه كه اين دوميش باشه هركس دخترش مرتكب چنين خلافي شده باشد عمرانه ديگر نميخواهد او را ببيند و از دخترش متنفر ميشود تا چه برسد از ديدنش خوشحال شود و با آغوش گرم برايش گريه كند و دلش تنگ شده باشد و گرم تر از هميشه دخترش را تحويل بگيرد و اصلا خيالي نباشد كه 2 ماه يك دختر نوجوان شبها را بيرون از خانه سر كرده و هيچ بلائي هم سرش نيامده و انگشت كسي هم بهش نخورده پس معلوم و واضح است كه اينها از افراد خودشان هستند و همه اين فيلم ها را بازي كردند براي خراب كردن رقيب

  13. ماریه
    سپتامبر 23, 2009 در 11:22 ق.ظ.

    برای ماهایی که از اول تو جریان انتخابات بودیم ، اصلا سعیده پور آقایی مهم نیست ، مهم برای ما اون صحنه هایی بود که دیدیم ، می دونید چرا؟ چون از نزدیک وحشیگریهای دولت کودتا رو دیدیم. اون کتک خوردنها و اون تیر اندازیها و کشته شدن مردم بی گناه از جمله همکار بی گناهم. خیلی چیزها توی این 2-3 ماه دیدیم و اصلا لازم نیست که اخبار 20:30 رو ببینیم. اصلا ارزش دیدن نداره چون همش دروغه.

  14. ناشناس
    سپتامبر 23, 2009 در 1:07 ب.ظ.

    دو حالت دارد یا اینکه 2 ماه دستگیر شده و مخصوصا خبر مردنشو دادن…
    یا اینکه از اول با این دولت کودتا زد و بند کردن! کخ مرود اول بیشتر می خوره بش….

  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه