مواضع کروبی فقط توسط خانواده اطلاع رسانی خواهد شد
سرانجام مواضع مجتبی واحدی، مشاور سابق اقای کروبی سبب شد تا خانواده آقای کروبی از ایشان اعلام برائت کنند .
جرس به نقل از همسر آقای کروبی نوشته است :
«مواضع مهدی کروبی در حوزه استقلال جنبش و عدم نیاز به کمک خارجی بسیار روشن است و کسانی که با این مواضع تغییرناپذیر کروبی توافق ندارند مجاز به استفاده از عناوین سخنگو یا مشاور کروبی نیستند ، البته مجازند از عنوان «مشاور سابق کروبی» استفاده کنند «
شکی نیست آقای واحدی به عنوان یک روزنامه نگار که 8-9 ماهی است در عرصه پیام رسانی فعال شده اند همچنان می توانند به فعالیت خود ادامه دهند اما همچنان که بارها به ایشان یادآوری شده است مواضع متفاوت ایشان در عبور از جنبش سبز و نفی استقلال ملی نبایست به نام شیخ مهدی کروبی می آمد.
کاش پیش از انکه خانواده کروبی مجبور شوند اینگونه خبر رسانی کنند، اقای واحدی خود جانب انصاف نگه می داشت و آنان را مجبور نمی کرد که «علیرغم میل باطنی» سکوت خود را بشکنند .
نامه جمعی از وبلاگ نویسان در حمایت از سمیه توحید لو
2- فرشاد توماج نویسنده وبلاگ » شوره زار » به آدرس : http://shoorehzar.blogspot.com/
3- کامیار بهرنگ نویسنده وبلاگ » دل شوره » به آدرس : http://delshore.wordpress.com
4- سحر بیاتی نویسنده وبلاگ » هفت اقلیم » به آدرس : saharbayati.blogfa.com
5- شیوا شفاهی نویسنده وبلاگ » شیوا شفاهی «به آدرس :http://shshafahi.blogspot.com/
6- احمد جلالی فراهانی نویسنده وبلاگ » تحریریه خاموش » به آدرس:http://www.takseda1385.blogspot.com/
7- مرتضی اصلاح چی نویسنده وبلاگ » کورسو » به آدرس : http://www.neweslahchi.blogspot.com/
8- نجات بهرامی نویسنده وبلاگ » یادداشتهای نجات بهرامی » به آدرس : http://nejatbahrami.wordpress.com
9- ابراهیم مهتری نویسنده وبلاگ » آدم اینجا تنهاست » به آدرس : http://rozneveshteha.blogspot.com/
10 – آزاده اسدی نویسنده وبلاگ » آزاده گریز پا » به آدرس : http://goreezpa.blogspot.com/
11- مصطفی خسروی نویسنده وبلاگ «ریگزار» ( این وبلاگ توسط جمهوری اسلامی مسدود شده است.
12- حمید مافی نویسنده وبلاگ » آماتور » به آدرس : http://amatour1.blogspot.com/
13- » سعیده امین نویسنده وبلاگ » روزانه های سعیده: http://diary.saamin.com/
14-» نازنین کاظمی نویسنده وبلاگ » بانوی اردیبهشت:http://www.nazaninkazemi.com/
15- آرش بهمنی نویسنده وبلاگ » مرثیه های خاک » به آدرس : http://arashbahmani61.blogspot.com/
16- تارا بنیاد نویسنده وبلاگ » تا تهران » به آدرس : http://tatehran.blogspot.com/
17- نیما. چ نویسنده وبلاگ » تمرین دموکراسی » به آدرس :http://dustefarsi.blogspot.com/
18- فرشته قاضی نویسنده وبلاگ » ایران بان » به آدرس : http://iranbaan.org/
19- امیر محسن محمدی نویسنده وبلاگ » شیخ و شازده » به آدرس :http://www.sheikhoshazdeh.blogspot.com/
20 – مسیح علی نژاد نویسنده وبلاگ » نوشته های مسیح علی نژاد » به آدرس: http://masihalinejad.com/
21- سپهر عاطفی نویسنده وبلاگ » سرگیجه » به آدرس :http://www.sepehratefi.net/
25- فاریا بارلاس نویسنده وبلاگ » فاریا » به آدرس : http://faryabarlas.wordpress.com/
26- امید حبیبی نیا نویسنده وبلاگ » آیینه های روبرو » به آدرس : http://omidhabibinia.wordpress.com/
27- نویسندگان وبلاگ » آوندان » به آدرس : http://avandan.blogspot.com/
28- اسپینوزا نویسنده وبلاگ » اسپینوزا » به آدرس : http://spinooza.blogspot.com/
29- علیرضا رضایی نویسنده وبلاگ » » علیرضا رضایی » به آدرس :http://alirezarezaee1.blogspot.com/
30- مهدی محسنی نویسنده وبلاگ » جمهور » به آدرس :http://www.jomhour.org/
31- نوید محبی نویسنده وبلاگ » گاه نوشته های نوید محبی » به آدرس : navidmohebbi.blogspot.com
32- مصطفی شفافی نویسنده وبلاگ » میر نورز » به آدرس :http://mirnowrooz.blogspot.com/
33- آرمان امیری نویسنده وبلاگ » مجمع دیوانگان » به آدرس : http://divanesara2.blogspot.com/
34- حنیف مزروعی نویسنده وبلاگ » دفتر بی مخاطب » به آدرس : http://hanif.ir/
35- روح الله شهسواری نویسنده وبلاگ » روح سوار » به آدرس : http://www.roohsavar.com/
36- حمزه غالبی نویسنده وبلاگ » یادداشتهای حمزه غالبی » به آدرس : http://blog.ghalebi.ir/
37- فرهمند علیپور نویسنده وبلاگ » دل خوشی ها » به آدرس : http://farahmand.blogfa.com/
38- سارا امت علی نویسنده وبلاگ » صدای سکوت » به آدرس :http://www.voiceofsilence.blogfa.com/
39- نویسنده وبلاگ » نفت قوم لر » به آدرس : http://loroil.wordpress.com/
41- علی حسین قاضی نویسنده وبلاگ » قاضی نوشته ها » به آدرس :http://www.ghazineveshtehaa.blogspot.com/
42- سامان صفرزائی نویسنده وبلاگ » محاوره » به آدرس : http://mohavereh.blogfa.com/
44- سارا زرتشت نویسنده وبلاگ » زبان سبز » به آدرس :http://sarazartosht.wordpress.com/
45- رشید اسماعیلی نویسنده وبلاگ » یک کلمه » به آدرس : http://yekkalame.blogspot.com/
وسوسه های شیطانی
اصولگرایان برای آنکه از وجدان درد و شرمساریِ حمایت از احمدی نژاد شبها خوابشان ببرد ، دارند مشایی را در حد یک ابلیس بالا می برند .همانطور که آقای خامنه ای را در حد یک معصوم بالابرده اند .
جدیدا به نقل از یک سقا که بی ریا بودنش چندان معلوم نیست ، گفته اند که مشایی احمدی نژاد را وسوسه کرده است تا نام افراد را در مناظره ها بیاورد، انگار احمدی نژاد بچه ای است که مشایی ، تی تی کردن را به او آموخته است
به نظر من ، هر کس که حساب مشایی را از احمدی نژاد جدا کند ، شیاد اگر نباشد ، ابله است . با این وجود در باب مزاح می گویم :
مشایی اگر قرار است احمدی نژاد را وسوسه کرده باشد تا نام افراد را ببرد ، وسوسه ی او در آقای خامنه ای برای حمایت تمام قد از احمدی نژاد موثرتر بوده است . مگر خامنه ای به فاصله چند روز از همان وسوسه های شیطانی ! نگفت نظر آقای احمدی نژاد از همه به من نزدیکتر است ؟
اما بی آنکه کسی را متهم کنم ، این یکی را جدی می پرسم :
مسئولیت حقوقی رهبری در حمایت مطلق از انحرافات و افتضاحات احمدی نژاد بیشتر است یا مشایی ؟ مسئولیت حقوقی لاریجانی و حداد عادل مجلس در عدم نظارت بر قانون شکنی های مجلس بیشتر است یا باند مشایی و رحیمی ؟ مسئولیت حقوقی رئیس قوه ی قضائیه در عدم رسیدگی به انحرافات بیشتر است یا سهم مشایی و رحیمی و هاشمی ثمره و علی ابادی و بقایی ؟
یک تعریف از زندانی سیاسی تقدیم به محسنی اژه ای
محسنی اژه ی سخنگوی قوه ی قضائیه و دادستان کل کشور است . دیروز آقای دادستان وقتی نتوانست وجود زندانی سیاسی را در کشور انکار کند ناچار شد صورت مسئله را خط بزند و بگوید « چون در قانون جرم سیاسی نداریم ، پس زندانی سیاسی هم نداریم !!»
البته محسنی اژه ای در این مصاحبه ترجیح داد هر چه آشوب و اتش سوزی و کشت و کشتارو اب بازی را به زندانیان سیاسی نسبت بدهد تا فعل سیاسی آنها را نادیده بگیرد . گویی به زعم اقای محسنی اژه ای « زندانی سیاسی موجودی است که هر کاری از او بر میاید فقط گــاز نمی گیرد ! »
ضعیف ترین سخنرانی آیت الله خامنه ای
سخنرانی کوتاه آیت الله خامنه ای در روز عید فطر را می توان ضعیف ترین سخنرانی او از زمان رسیدن به قدرت دانست .
رهبری جمهوری اسلامی در این سخنرانی ترجیح داد در مورد «سوریه» ، کشور دوست و متحد استراتژیک چیزی نگوید . سکوتی که فاعدتاً برای ولی امر مسلمین جهان یک نکته ضعف محسوب می شود و می تواند حمل بر « بی سیاستی و یا بن بست عملی » برای ایران تلقی شود .
آیت الله خامنه ای در مورد معترضان لیبی با عنوان « هم پیاله های قذافی » یاد کرد ، تعبیری که می تواند به چالشی برای سیاست خارجی ایران در ارتباط با حکومت جدید لیبی تبدیل شود .
اما آن بخش از سخنان آقای خامنه ای که موفق شد تیتر یک بسیاری از رسانه های مخالف و موافق باشد ، مربوط به «انتخابات » بود . آنجا که ترس خود را نسبت به موضوع انتخابات آشکار کرد و گفت :
» امسال ما در آخر سال، انتخابات را داريم. انتخابات هميشه در كشور ما تا حدودى يك حادثهى چالشبرانگيز است. اگرچه در مقايسهى با انتخاباتهائى كه در بعضى از كشورهاى دنيا – چه كشورهاى به اصطلاح پيشرفته، و چه بعضى از كشورهاى ديگر – برگزار ميشود، كه تويشان چه خباثتها، چه خيانتها، چه درگيرىها، حتّى چه كشت وكشتارها اتفاق مىافتد، بحمدالله اين حوادث در كشور ما نيست، اما بالاخره يك چالشى است؛ مردم را متوجه ميكند. مراقب باشيد اين چالش به امنيت كشور صدمه نزند. «
ظاهراً طعم تلخ آخرین انتخابات برگزار شده در کام آقای خامنه ای ، کار را به جایی رسانده است که رهبری جمهوری اسلامی ایران فراموش کند که انتخابات برای هر نظامِ مبنتی بر آرا مردم ، نه تنها یک تهدید و یک چالش بلکه یک « فرصت بزرگ » برای « تامین امنیت ملی و تحکیم پایه های حکومت » است .
اشاره ی آقای خامنه ای به «کشت و کشتارها در حین انتخابات» ، نیز می تواند گوشه ای دیگر از ضعف اشکار این سخنرانی را آشکار کند . انجا که ناخودآگاه ، شنونده را به یاد حوادث پس از انتخابات 22 خرداد می اندازد .
البته باید صبر کرد و دید که رسانه هایی که جز مدح رهبری چیزی نمیدانند ، این تعابیر و این سخنان را چگونه تفسیر می کنند . آیا حسین شریعتمداری جرات می کند که از بازتاب سخنان آقای خامنه ای در رسانه های مخالف بگوید و بنا به سنت مالوف خود به اونیز بتازد که چرا «خوراک خبری رسانه های بیگانه » را تامین کرده و چیزی گفته که« دل دشمنان را شاد » کند ؟؟
بیانیه حامیان کودکان کار در پاسخ به اتهامات رسانه های دولتی
حامیان کودکان کار هم بر اساس تئوری توطئه به آن سوی مرزها نسبت داده شدند . فعالان این شبکه ی اجتماعی در بیانیه ای زیبا و خواندنی به این اتهامات پاسخ داده اند . متن بیانیه رساتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد ، آن را به نقل از صفحه فیس بووک آنها می آورم :
به نام خداوند ايثار و انصاف
پس يتيم را ميازار* و با سائل به خشونت رفتار مكن* و از نعمت پروردگارت سخن بگو
سوره مباركه ضحي؛ آيات 9 تا 11
ميتوان زبان به كام گرفت و نگفت، ميتوان قلم را به سكوت خواند و ننوشت، ميتوان هنگام عبور از خيابانهاي شهر چشمها را بست و نديد. ميتوان ارتفاع فكر را با سقف «بيرون كشيدن گليم خويش از آب» محدود كرد. ميتوان . . . اما هيچ يك از اينها چاره در امان ماندن از گنداب معضلاتي نيست كه چهره جامعه را مكدر كرده است.
سالهاست كودكاني از سرزومين ما سهم كودكيشان را بر سرچارراهها و ميان پاركها طلب ميكنند اما پشت اين نگفتنها، نديدنها و ننوشتنها فراموش ميشوند و زير نگاههاي غريب مردم اين شهر كودكي، كودكي را از ياد ميبرد. كودكي كه مشق نان ميكند تا روياهاياش و آرزوهاياش را زير ضربههاي عميق كار از خاطر ببرد. كودكاني كه شايد از نعمت پدر و مادر برخوردار باشند اما يتيم نگاه مهربانانه و نوازش گرم جامعه و مردمي هستند كه نميخواهند درد آنها را ببيند.
در اين ميان، عدهاي از جوانان همين شهر قراري گذاشتند تا پنجشنبه 20 امرداد زير پل پارك وي گردهمآيند با لنگ و شيشهشوي و ساعتي همدرد اين كودكان معصوم شوند، با مردم سخن گويند و آنها را از مشكلات كودكان كار آگاه سازند و درنهايت هر آنچه حاصل شد بهعنوان كمك به يكي از سازمانهاي غيردولتي حمايت از حقوق كودكان كار اهدا شود تا صرف آموزش آنان گردد. حاصل تلاش يك ساعته و نيمه اين جمع، جداي از بحث مادي، شادي دل كودكاني بود كه احساس كردند فهميده ميشوند، احترام ميشوند و كساني به چشم مزاحم به آنان نمينگرند. اين دلشادي، دل تمام افرادي كه صميمانه و بيچشمداشت طعم درد اين كودكان را چشيدند، شاد كرد. بازتاب رسانهاي گسترده و بسيار مثبت در چند روز گذشته و استقبال گستردهاي كه در جامعه و فضاي مجازي از كليت اين اقدام صورت گرفت، نشان داد هنوز وجدانهاي بيدار و چشماني بينا هست كه نميخواهد با توهم بر مشكلات چشم بپوشد و راهحل مشكلات را در تبيين آنها ميداند نه ناديده گرفتن آن.
با اين حال، در اين ميانه دلهاي مريضي بودند و هستند كه حتي از دود اسفند هم بوي توطئه استشمام ميكنند و ناجوانمردانه و مطمئنا بيهيچ آگاهي انگ «حركت سياسي» به اين تلاش مخلصانه و بيريا چسباندند. ديروز سايتي وابسته به جريان حاكم اين حركت مدني را «تلاش فتنهگرانه براي برآورد توان فراخوان اجتماعي» خواند و آن را در راستاي برنامههايي نظير «آبپاشي» و «خزبازي» دانست و امروز گردانندگان روزنامه «رسالت» به زعم خود عمق اين حركت را شناسايي كرد و «جنگ نرم» ناميدند و حالا به دنبال «اتاق فكر» اين حركت است و لابد دست آخر به آن سوي مرزها ميرسد. ما به هيچ عنوان قصد رسانهاي كردن اين موضوع را نداشتيم چراكه نه به دنبال نام آمدهايم نه پي نان، اما اين برداشتهاي متوهمانه از تلاش 30 جوان براي توجه دادن جامعه و مسئولان به مساله كودكان كار ما را بر آن داشت تا پاسخي درخور تهمتهاي نارواي اين «دشمنشناسان» متبحر دهيم:
1- حركت روز پنجشنبه حركتي خودجوش و بيهيچ وابستگي، هماهنگي و يا حمايت انجمن، گروه، تشكل، نهاد و يا سازمان دولتي و غيردولتي برگزار شد.
2- اين حركت، تلاشي «مدني» براي سوق دادن توجه مردم و مسئولان به مساله كار كودكان بود كه براساس مقاولهنامههاي بينالمللي و قانون كار ايران ممنوع و غيرقانوني است. حال چه ميشود كه تلاش براي جلب توجه همگان به سمت اجراي قوانين مصوب در كشوري كه مسئولاناش مدعي «قانونمداري»اند براندازانه و در راستاي جنگ نرم تعبير ميشود؟
3- اين حركت فاقد هرگونه انگيزه سياسي بود و در نهايت آرامش و رعايت كليه موازين قانوني و شرعي صورت پذيرفت. گردانندگان روزنامه رسالت براساس كدام برهان و ادله منطقي اين التزام به رعايت اصول و شئون جامعه و حكومت را پوششي عنوان كرده تا مبادا سابقه اتاق فكر ماجرا معلوم شود؟ اگر طبق قانون اساسي كشور «اصل بر برائت است» اين ما نيستيم كه بايد اثبات كنيم قصد پنهاني نداشتيم بلكه روزنامه رسالت است كه بايد با ادله و برهان اثبات كند اين حركت اقدامي فراتر از كمك به كودكان كار دارد. رسالت كاش از ميان همه آن «شواهد و قرايني» كه «گوياست که قرار هاي فيس بوکي بيش از آنکه يک حرکت خود انگيخته اجتماعي باشد از جانب اتاق فرمان جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي هدايت ميشود» يك نمونه را محض احترام به شعور مخاطب و آگاهسازي «بسياري از خانواده ها»يي كه «از عمق سناريوي جديد دشمن در راستاي جنگ نرم تحت عنوان ملاقات هاي فيس بوکي اطلاعي ندارند» ذكر ميكرد.
4- حركت ما به هيچ وجه در راستا و ادامه برنامه «آبپاشي» و «خزبازي» نبوده و نيست. نحوه و مكان برگزاري اين حركت كاملا گوياي اهداف متفاوت اين دو حركت است.
5- آنهايي كه از هر حركتي مدني به اين دليل كه نامي از آنها در ميانه نيست، بوي توطئه استشمام ميكنند و «هدف اتاق فرمان اين تحرک اجتماعي» را «تست ظرفيت هاي اجتماعي اعتراض در ايران» ميدانند، توضيح دهند شاد كردن دل كودكاني كه تنها سهمشان از جامعه دود ماشينها و تنفس مدام سرب هوا به اميد لقمهاي نان است، مصلحت چه كساني را به خطر مياندازد كه اين همه از آن بيم دارند؟ به راستي چسباندن اقداماتي خيرخواهانه از اين قبيل كه نفع نهايياش به جيب جامعه و مردمي ميرود كه از ديدن اين همه مشكل آزرده خاطرند به بيگانگان، جز موجب ارائه چهرهاي مشفقانه و دلسوز از بيگانه ميشود؟ چه نفعي براي شما حاصل ميشود كه چشم اميد مردم را براي حل مشكلات خود به دست خودشان به سمت بيگانگاني ميچرخانيد كه دلشان براي اين ملت نميسوزد و حركت 30 جوان را كه روزه خود را با خرما و شيريني سادهاي سر همان چارراه گشودند و حتي برخي با جسم بيمار خود را براي كمك در اين امر خير رساندند، اقدامي در راستاي اهداف دشمن ارزيابي ميكنيد؟
6- بيترديد در جامعهاي سالم اين دست تحركات اجتماعي را قدر مينهند و گسترش ميدهند، چه، نشانه پويايي و دغدغه آن براي رفع مشكلات است. بيتفاوتي مردم در قبال مشكلات اجتماعي منافع چه كساني را تامين ميكند كه از چنين حركات مسالمتآميزي برآشفته و خواستار برخورد با آن ميشوند؟ اين وظيفه دولت و شهرداري است كه درجهت حل معضلات اجتماعي –و نه پاك كردن صورت مساله با جمعآوريهاي مقطعي كودكان از سطح خيابانها- اقدام نمايد. حال كه در هنگامه بيتفاوتي دستگاههاي عريض و طويل دولت و محدوديتهاي نهادهاي غيردولتي، جواناني از همين اب و خاك با اتكا بر روابط اجتماعي و دوستانه خود چنين حركتي را سامان ميدهند، مستحق «انگ خوردن» و «توطئهگر» ناميده شدن هستند يا تشويق؟ ما در اين راه دلخوش به به تشويق و چشم به راه حمايت كسي نبوديم و نيستيم، ما را به خيرتان اميد نيست، شر مرسان.
7- اگر راهتان راهي الهي است كه پروردگار ميفرمايد: «يتيم را ميازار و با سائل خشونت مكن». آيا ترغيب مردم به نيازردن كودكان كار و عدم برخورد قهرآميز با آنان جرم است؟ كودكاني كه حداقل سهمشان ميتواند بخشيدن نگاهي مهربانانه و لبخندي گرم باشد كه از آنان دريغ ميشود.
اگر راهتان الهي است كه خداوند ميفرمايد: «بعضي ظنها گناه است» و ما را از ظن بيمورد پرهيز ميدارد. شما را چه ميشود كه بيمهابا انگ «مزدوران داخلي دشمنان ايران» را به ما ميچسبانيد؟
اگر مرامتان علوي است ايا اين كلام مولا نيست كه فرمود: سعي كن كارهاي مردم را به بهترين شكل تعبير كني؛ كه اين همان پرهيز از ظن بيمورد است.
تا كي خدا را ميان تسبيح و علي را بر زبان محدود ميكنيد؟ آيا قرآن تنها براي خواندن آن هم در ماه رمضان است؟ يا قرار است سرلوحه مدعيان خط اول دينداري باشد؟ آيا وقت آن نيست كه راه الهي و مرام علوي اندكي در اعمال و گفتارتان هويدا شود؟
اگر وجدانهاي خوابآلودهتان با تهمت زدن به عدهاي جوان تسكين مييابد، ما را هراسي نيست. ولي كاش اگر در برابر تلاش خالصانه اين جوانان احساس شرمساري نميكنيد، در خلوت خود اندكي بينديشيد شايد پيش خداي خود از اين همه اكاذيب و تهمت شرمسار شديد.
در نهايت، در اين فرصت جا دارد از تمام رسانههايي كه –فارغ از خط مشي و سياستشان- به پوشش اين حركت براي آگاهسازي مردم از يكي از معضلات اجتماعي پرداختند سپاسگزاري كنيم.
سپاس ويژه از يكايك مردمي كه صبورانه حرف ما را شنيدند و صميمانه ما را با كمكهاي مالي و يا لبخندي و كلامي بهرهمند ساختند، و هم از آنان كه ساعتي ما را نه به عنوان رقيب كه دوستاني همدل پذيرا شدند و دلهره كاسبي نكردن را در ميان خندههاي خود پنهان كردند. صميمانه دست تكتك آنها را ميفشاريم و اميد داريم راهي كه آغاز شد استمرار يافته، به ديدي مثبت به آن نگريسته شود تا شاهد جامعهاي شاد، سالم و مسئوليتپذير باشيم.
باشد كه خداوند به همه ما صداقت، شرافت، آگاهي و مسئوليت عطا فرمايد و ما را از شر كينه بددلانِ كجانديشِ شكاك ايمن سازد
عباس غفاری رمال مخصوص رحیمی ، مشایی و احمدی نژاد
یادآوری : میر حسین موسوی در مناظره مشهورش با احمدی نژاد گفته بود :یک مدیریتی هست که بر اساس ماجراجویی و بی ثباتی ، رفتارهای نمایشی و قهرمان نمایی و شعاری ، خیال بافی و خرافه گرایی ، پنهان کاری ، خودمحوری ، قانونگریزی، سطحی نگری و روزمرگی و افراط و تفریط…
———————
بیشتر از یکسال قبل ، زمانی که مطلبی را در خصوص زندگی محمد رضا رحیمی بودم دوستی سفارش کرد که به این فرد نیز مراجعه کنم و نسبت او را به محمد رضا رحیمی بدانم . متاسفانه ، توصیه آن دوست را جدی نگرفتم و تنها به یک تحقیق جزیی درخصوص او بسنده کردم و در حقیقت حجم خرافه گرایی این فرد مرا از ادامه کار منصرف کرد .
اما ! امروز با تعجب کامل خبر دستگیری او را خواندم و تازه فهمیدم که رمال و جن گیر مخصوص احمدی نژاد و شرکا ! چه کسی بوده است .
عباس غفاری ، مثلا در زمینه طب سنتی مشغول به کار است . او مدعی است که درمان همه ی بیماری ها را دارد ، حتی بیماری های خاص .
کسانی که عباس غفاری را از نزدیک می شناسند ، می گویند که او به یک نیروی شیطانی دست یافته است . راز دستیابی او به این نیروی شیطانی ، هتک حرمت قرآن به مدت 40 شب بوده است . منبع ما در این خصوص با همان ادبیات عجیب و جنبل جادویی( و خنده دار ! ) نوشته است :
جهت کاملتر شدن اطلاعات خدمتتان عرض میکنم که محمد رضا رحیمی ، سالیان متمادیست که شاگرد شیطانی به نام عباس غفاری میباشد که با قران کریم ان کرد که نشاید گفت تا به قدرت شیطانی برسد که متاسفانه رسید …کار شیطان وسوسه وتولید گناه میباشد وقدرت اجرائی نداردو امثال اقای رحیمی در تشکیلات دولتی در زمانهای مختلف بازوی اجرائی این شیطان شدند از قبیل اقایان مرتضی بانک .سید محسن نبوی که زود به خود امد میر ابو طالبی حمید. فضیلتی وحسن مختاری.حسین امین راد.محمد رضا رجبی و…اطرافیان اقای رحیم مشائی که با تخلیه اطلاعاتی اقایان و تبادل ان زمینه های فتنه ورشد امثال رحیمی و مشائی را که حالا حتی از ادبیات او هم کاملا در سخرانیهای خود استفاده کرده و بطور غیر مستقیم به اقای احمدی نژاد هم منتقل کرده اند و در حال حاضر هم در وزارت امور خارجه نفوذ عجیبی پیدا کرده وتا جائی که در انتخاب سفرا نظر مستقیم دارد با رمالی ..حجامت ..دارو گیاهی و…تا جائی که اقای رحیمی معتقد است که اقا امام زمان کفشهای این شیطان را جفت میکنه و این شیطان وعده ریاست جمهوری را هم به اقایان داده …حالا از این استاد این شاگردها چیز عجیبی نیست حتی اقای رحیمی یکزن شوهر دار را به تقاضای این استاد در دانشگاه ازاد از شهرستان به تهران منتقل کرده تا به اهداف شیطانی خود برسد که رسید …
تکمیلی : به نظر می رسد تصویر منتشر شده در سایت شفاف از تازگی و اصالت بیشتری برخوردار می باشد . سایت شفاف پس از یک روز اظهارات منبع این و بلاگ را تائید کرده واقدام به انتشار متن وصیت نامه و عکس او نموده است .
مروري سريع بر رفتار سايت كلمه در خصوص راهپيمايي 25 بهمن
.
آنچـــه گذشــــت
مروري سريع
بر رفتارو مواضع سايت كلمه
در خصوص راهپيمايي 25 بهمن
.
*****************
.
يكــم ) سايت كلمه ، متن فراخوان ميرحسن موسوي و شيخ مهدي كروبي را منتشر كرد . در گزارش كلمه آمده بود :
- زمان این راهپیمایی مردمی، روز دوشنبه ۲۵ بهمن ساعت ۳ بعدازظهر و مسیر آن، از میدان امام حسین تا میدان آزادی اعلام شده است.
*****
دوم ) سايت كلمه ، چند دقيقه پس از سقوط مبارك سقوط او را به مردم مصر تبريك گفت و آرزو كرد كه مردم مصر در دستيابي و نگهداري آرمان هاي جنبش خود موفق باشند . در متن اين پيام تبريك آمده بود :
- باز هم «کرامت انسان» بر «احساس بی قدرتی» پیروز شد. یک دیکتاتور دیگر در برابر «خواست مردم» زانو زد و یک «رئیس جمهور اسمی»، در برابر «اراده ی جمهور » بی اعتبار شد . باز هم یک «ملتِ» آزادیخواه یک «دولتِ» اقتدارطلب را برکنارکرد و سرانجام حکم یک «پارلمان مردمی » بر تمام «اجزای حاکمیت» واجب آمد و «روحی تازه » به کالبدِ قانون دمیده شد.
- جنبش مصر، «مشق مقاومت » را از جنبش تونس آموخت اما دیکتاتور مصر نه تنها از دیکتاتور تونس درسی نگرفت، بلکه باور نداشت که «نیمی» از توان او را هم برای مقاومت ندارد. گویی رسم زمانه این است: «هر بار» مقاومت مردم بیشتر می شود و سقوط دیکتاتورها آسان تر و سریعتر…
*****
ســوم ) سايت كلمه ، فراخوان شوراي هماهنگي راه سبز اميد را براي حضور در راهپيمايي 25 بهمن منتشر كرد . راه سبز اميد تشكلي بود كه مير حسين موسوي و سيدعليرضا بهشتي قبلا در خصوص آن اطلاع رساني كرده بودند ، اما تا كنون حضور آشكاري در جنبش نداشت . اين فراخوان صريحترين فراخوان به راهپيمايي 25 بهمن بود . در متن اين فراخوان آمده بود :
- مردم شریف ایران و رهروان جنبش سبز با عزم راسخ و حفظ آرامش در این راهپیمایی مسالمت آمیزشرکت نمایند و به عوامل نفوذی خشونت طلبان در هرحالتی اجازه تغییر روند راهپیمایی و اعمال خشونت را ندهند.
- وعده ما دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در تهران ساعت ۳ بعد از ظهر از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی
*****
چهــارم ) سايت كلمه ، اعلام كرد كه متن جديد ( نهايي ! ) منشور سبز را بزودي منتشر مي كند . انتشار اين خبر در آستانه ي راهپيمايي 25 بهمن ، نشان مي دهد كه راه سبز اميد عزم خود را براي حضور در عرصه ي جنبش سبز جزم كرده و سبزها فارغ از افراد اشخاص مي توانند منشوري براي فعاليت و مبارزه داشته باشند . در متن اين خبر آمده است :
- این متن علاوه بر عرصه عمومی، از سوی بیش از صد تن از چهرههای شاخص سیاسی، فرهنگی و فکری نیز مورد بررسی و اظهارنظر قرار گرفته و در نهایت، با اصلاحات و ویرایش، به شکلگیری متن جدیدی برای منشور جنبش سبز انجامیده که به زودی در کلمه منتشر خواهد شد.
- منشور جنبش سبز، آنطور که میرحسین گفته بود، قرار است به هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز بینجامد. متن جدید این منشور، به زودی منتشر خواهد شد تا سبزها چشمانداز واضحتری از مسیری که در پیش رو دارند، به دست بیاورند.
*****
پنجــم ) سايت كلمه ، با اشاره به بركات تجمع 25 خرداد ، « الگوي سكوت و تجمع بدون خشونت » را براي تجمع 25 خرداد معرفي كرد . در اين سايت آمده است :
- پیش از آنکه جنبشهای عربی واژهٔ «روز خشم» را باب کنند، ایرانیان دروازههای خشم خود را به روی حاکمان گشوده بودند. خشمی که از جنس سکوت بود و سکوتی که سرشار از ناگفتهها بود. در وضعیتی دشواری که جنبشهای ایرانی دارند و در حالی که «حاکمیت به صد زبان از جنبش میخواهد سکوتاش را بشکند و مسالمت آمیز بودن خود را انکار کند» و به دام خشونت بیافتد تا راه سرکوب را هموار کند، هیچ تجمعی نباید به دام خشونت بیافتد. خشونت خواستهٔ خشونت طلبان است و اگر داغی را تسکین میدهد، صد داغ تازه میآفریند. به آئین سبز خود پای بندباشیم.
آقا يك هفته زودتر آمد
تاملاتي بر نماز جمعه 15 بهمن به امامت آقاي خامنه اي
جمعه ي آينده 22 بهمن بود و آقا مي توانست « نوستالژي در كنار مردم بودن» را براي لحظاتي مرور كند و دمي از هراس «ديكتاتور بودن » بگريزد . اما آقا يك هفته زودتر آمد ، تا بگويد پيام انقلاب 57 چه دير توسط جنبش هاي عربي شنيده شده است .زودتر آمد ، تا مبادا كسي نشانه هاي فتنه ي 88 را در ميان جنبش هاي 89 بجويد و مبادا يارانش هم به شباهت هاي ميان ديكتاتورها بيانديشند . مبادا …
كسي چه مي داند ، شايد هم آقا ترجيح مي داد هفته ي آينده سخنراني كند و خطبه هايش را روز 22 بهمن را بخواند كه هم پرشورتر مي نمود وهم جمعيتش به سامان تر و هم تداركاتش بيشتر بود . شايد او هم ترجيح مي داد در سالروز پيروزي انقلاب اسلامي ، «اسلامي بودن و انقلابي بودن » خود را به ملت هاي عرب ثابت كند و دم به دم از «مردم سالاري » بگويد ! 22 بهمن برايش فرصت بهتري بود براي آنكه ساعتي از سايه ي ديكتاتور مصر بگريزد و به اعتبار انقلاب 57 براي لحظاتي در كنار اغتشاشگران مصري قرار بگيرد و مزه ي فتنه بودن را بچشد . شايد تا جمعه آينده ، آقا مي توانست بر كسالت و افسردگي آشكاري كه از نگاه دوربين ها پنهان نمي ماند اندكي غالب شود و ساعاتي پنهانش كند .
اما ؛ در ايران سخنراني 22 بهمن سهم رئيس دولت است و اين رسم سالهاست كه پابرجاست . و كيست كه جرات كند كه از احمدي نژاد بخواهد كه نوبتش را براي حضور در ميان جمعيتي تهراني به ديگري بدهد ، حتي اگر اين فرد ولي نعمتش باشد ؟ مگر احمدي نژاد چنين فرصت نابي را به كس ديگري خواهد سپرد ؟ مگر او به غير از اين نوبت ، فرصتي و جراتي براي ابراز وجود دربرابر مردماني از تهران سراغ دارد ؟ چه معلوم ، شايد هم از او خواسته اند و نپذيرفته است .
به هر حال و به هر زحمتي كه بود ، آقا خطبه ي اولش را بالا رفت و پايين آمد تا نسبت ميان انقلاب ها و جنبش ها را وارونه كند و فتنه ها و توطئه ها را پوستين وارونه بپوشاند . از هراس ايرانيان و فارسي زبانان ، بخشي از خطبه يدومش را به زبان عربي و ظاهراً براي كشورهاي عربي برخواند . مقام عظماي ولايت ، از هراس « يك شباهت نامبارك » با حسني مبارك ، فراموش كرده بود كه زيبنده ي ولي امر مسلمين جهان نيست كه چند خط عربي را از رو بخواند . مصباح يزدي اين يكي را راست گفته بود …
البته اخوان المسلمين هم سنگ تمام گذاشت و بلافاصله بعد از « اين خطبه ي نيمه عربي »، در پاسخی سریع و صریح نوشت « جمعیت اخوان المسلمین، این قیام را انقلاب تمام مردم مصر می داند، نه صرفا یک انقلاب اسلامی » . حالا آقا هم مي داند كه هم نوايي نامبارك او با مبارك لو رفته است و نه تنها در ايران كه در ميان اعراب هم هيچكس حاضر نيست به « هيچ بهانه اي » ديكتاتورها را تحمل كند . حتي اگر اين بهانه پروژه ي مشترك « هراس از بنياد گرايي » باشد .
البته آقا آن بالا بود و لابد فرصت نداشت مواجهه احمدي نژاد و لاريجاني را ببيند . حال و احوال آن بالا به او اجازه نمي داد تا تيك هاي عصبي احمدي نژاد را در مواجهه با لاريجاني ببيند و بيند كار از ديگران گذشته است و حال و روز بركشيدگانش هم تعريفي ندارد و بي مشروعيتي نظام و ناكارآمدي قوا ، قرار را از كف آنان هم گرفته است و در تنگناي قدرت طاقتشان از هم طاق شده است .
صدا و سيما ، كاملاً با احمدي نژاد است ، اين را امروز مي شد فهميد . آن گاه كه آقا «همه و خودش» را به تقوا سفارش مي كرد ، دوربين صدا و سيما « فقط » لاريجاني را نشان مي داد ، گويي تنها اوست كه مخاطب آقاست و اين اوست كه مدتي است از دايره تقوا بيرون شدهاست . دوربين هاي صدا و سيما حتي هنگام مواجهه ي بركشيده گان رهبري هم به نفع احمدي نژاد آمد و به نفع او كنار رفت و اين رفت و آمد دوربين ها در طول پخش زنده ي سيما حتي المقدور رعايت مي شد . تدوين گر هم در بد وضعيتي گرفتار آمده بود . از طرفي لازم بود تصوير دو قوه را در كنار هم مخابره كند تا چند روزي ديگر اختلاف ها و ناتواني ها را براي عوام الناس پنهان كند و از طرفي ديگر تيك هاي عصبي و حالات چهرهي احمدي نژاد بي قراري هاي او را تصوير مي كرد و حديث دل مي گفت و راز نهان آشكار مي كرد . دوربين صدا و سيما هيچگاه در نشان دادن نيمي از حقيقت و دروغ گويي تا اين اندازه به سختي گرفتار نشده بود ….
نويسنده : سارا زرتشت ، منبع : جرس
هاشمي رفسنجاني ، فرصت يا تهديد
فرض کنید گروهی از افراد می خواهند در يك اتاق كم نور مطالعه کنند و برای مطالعه کردن ِ هر فرد 100 واحد نور مورد نیاز است . اما اعضاء گروه هرکدام فقط یک لامپ دارند و این لامپ هم تنها 60 واحد نور تولید می کند. « رهبر خلاق» یکی از اعضاء گروه است . او « پیشنهاد می دهد » افراد گروه در یک دایره دور هم بنشینند تا هر فرد با استفاده از 60 واحد نور از لامپ خود و 20 واحد نور از لامپ سمت راست و 20 واحد نور از لامپ سمت چپ ، بتواند 100 واحد نور مورد نیاز خود را تامین و مطالعه کند . پیشنهاد عملی می شود و « سامانه ي مطالعه کردن » شکل می گیرد و افراد گروه شروع به مطالعه مي كنند.
اما ؛ پس از مدتی « یکی از اعضای گروه » از مطالعه کردن خسته شده و لامپ خود را خاموش می کند . در این حالت ، 2 نفری هم که در سمت چپ و راست اين فرد نشسته اند ، نور کافی را برای مطالعه از دست می دهند و آن ها هم بناچار لامپ خود را خاموش کرده و دست از مطالعه می کشند . طبیعی است این اتفاق برای بقیه ي اعضاء گروه تکرار شده و « سامانه ی مطالعه کردن از کار می افتد ».
***
بیستم خرداد ماه هشتاد و هشت ، هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری و شوراي مصلحتِ نظام ، در رفتاري متفاوت نامه ی سرگشاده ای را خطاب به آیت الله خامنه ای ، رهبری ایران منتشر کرد که با این بیت مشهور از سعدی به پایان رسیده بود .
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
هاشمی رفسنجانی ، به فراست دریافته بود که « تعادل» موجود در « سامانه ی جمهوری اسلامی » ، با « تغییر رفتار » آیت الله خامنه ای می تواند به هم بخورد . او با انتشار این نامه نه تنها نسبت به خاموشي این سامانه هشدار داد ، بلکه تغییر رفتار احتمالی خود و دیگران را هم يادآوري كرد و هشدار داد كه در وضعيت جديد «بازی بزرگ ، تنها بازیِ بزرگان نخواهد بود » .
رهبری ؛ اما به عمق فاجعه و ميزان خطر آگاه نبود و هشدار را «جدی نگرفت » و گمان داشت که « به تنهایی » می تواند از عهده ي تغییر رفتار دیگران برآید و « سامانه جمهوري اسلامي » را در حالت تعادل نگه دارد . شايد هم به استقرار سامانه اي جديد از جنس « حكومت اسلامي » مي انديشيد . رهبري لامپش را خاموش كرده بود و نه تنها نامه ي هاشمي بلكه هیچکدام از وقایع عظیم 22 خرداد تا 29 خرداد ، هم نتوانستند « رهبری را روشن كنند » و او سرانجام در خطبه های نماز جمعه ی 29 خرداد ،« تغییر رفتار و اراده ي » خود را رسماً اعلام كرد و از سامانه ي جديد و « نوولايتي ها» پرده برداشت.استقامت ميرحسين ، افشاگري كروبي ، پيشنهاد خاتمي و حتي سخنراني هاشمي در 26 مرداد نتوانست تاثيري بر خاموشي سامانه بگذارد .
***
به فرضِ اول باز می گردیم و سراغ همان گروهی می رویم که مطالعه می کردند و اکنون در خاموشی به سر می برند . این بار، نفر اول لامپ 60 واحدی خود را به قصد مطالعه روشن می کند ، اما او نه می تواند مطالعه کند و نه قادر است «انگیزه » کافی را برای روشن کردن لامپ دو نفر کناری خود ایجاد کند ، « زیــرا » این دو نفر هم می دانند که با روشن کردن لامپ خود قادر به مطالعه نخواهند بود . یعنی آنها هم برای مطالعه نیاز به ایجاد انگیزه در دو نفر دیگر دارند و این سلسله ادامه دارد . می بینیم وضعیت «سامانهی مطالعه » به آسانی « برگشت پذیر» نیست . در حالیکه «تغییر رفتار » یک عضو توانست منجر به تغییر رفتار کلان سامانه شود ، این بار فعال سازی سامانه تنها با « ایجاد انگیزه در کل اعضاء » ممکن می شود . « انگیزه ای که تنها با اعتماد همه به چپ و راست خود ایجاد می شود » .
***
اينجا ایران است . جايي كه تغییر رفتار رهبری ، سامانه ی جمهوری اسلامی را از تعادل خارج کرده است . كمتر از دوسال از خاموش اين سامانه و تعطيلي جمهوريت و اسلاميت نظام مي گذرد . هيچ مرجعي مستقلي حاضر نيست بر اسلامي بودن رفتارها در اين مدت صحه بگذارد و در اين وضعيت ، امكانات برگزاري رفراندم براي «بازيافت جمهوريت نظام » مهيا نيست .
در اين اوضاع بحراني ، به فاصله چند روز ، «دو اتفاق معنادار» در كشور رخ مي دهد و « اتفاق بزرگترين يار و ياور و غريب ترين دشمن سياستمداران است » .« اتفاق اول» اصرار و ابرام هاشمي رفسنجاني است بر آنچه در سخنراني 26 مرداد گفته است و «دومي» نامه ي پرگلايه و بي مخاطب و غوغاگر محمود احمدي نژاد . از طرفي احمدي نژاد در اين نامه به « عجز و ناتواني » خود در تسليم شدن به « قانون مصوبه» اعتراف كرده است و براي پوشاندن اين عجز ، بي شرمانه به « سوگند فراموش شده ي رياست جمهوري » و « قانون تعطيل شده اساسي » متوسل شده است و از طرفي ديگر هاشمي رفسنجاني با همه ي تخريب ها و توهين ها ، خم به ابرو نياورده و لابه ي نكرده و بر « عهد پيشين » استوار مانده است . بهانه گيري محمود ، تنها نشانه ي تمايل و تلاش او به ديكتاتوري فردي نيست ، بلكه آخرين نشانه ي ناتواني « نوولايتي ها » در استقرار سامانه ي «حكومت اسلامي» است . اصرار هاشمي نيز بر راه حل هاي خود در سخنراني 26 مرداد ، تنها نشان مخالفت با « حكومت اسلامي» و ولايت احمدي نژادي نيست ، بلكه شاهدي بر « عقلانيت سياسي » و « مظلوميت هاشمي رفسنجاني » است . 6 سال است كه احمدي نژاد دستش را از جيب كتش در نياورده و « فهرست مفسدان اقتصادي » را رو نكرده است . 6 سال است كه با تمام قواي نظامي و امنيتي و اقتصادي ، آرزوي پرونده اي را براي هاشمي رفسنجاني در سَر دارد ، اما « دست در جيب و سر در جِيب » مانده است و چه گواهي بهتر از اين بر مظلوميت هاشمي رفسنجاني ؟
مجمع تشخيص مصلحت نظام بايد شكل بگيرد ، اما نه در تبعيد ! مصلحت ايران و نظام را ميرحسين و كروبي و خاتمي بايد تشخيص دهند . آنان سياستمداراني ورزيده اند . 2 سال است با همه ي سختي ها ساخته اند و دريغ از يك بد اخلاقي ، يك دروغ ، يك توهين و يك حرمت شكني . مهمتر از همه آنان نماينده ي اراده ي جمهورند و مشروعيت مردمي دارند . «كلمه سبز» را بايد از مير حسين شنيد . «اعتماد ملي» با كروبي بر مي گردد و خاتمي ضامن «مشاركت» هاي مردمي است .
مادامي كه « بی اعتمادی در چپ و راست » غوغا می کند ، رهبري به تنهايي قادر به حفظ تعادل اين سامانه نخواهد بود . تهديدهاي معتبر و نامعتبر ، قدرت بازدارندگي ندارند .مردان سايه را بايد مهار كرد . بازيكن شرور را بايد اخراج كرد . بيانيه 17 موسوي ،بيانيه 5 ماده اي كروبي ، پيشنهادات خاتمي و سخنراني هاشمي ، مصلحت نظام و مردم اند . «حجت مضاعف » بر رهبري تمام است و اشتباه مضاعف ، خسران ِ مضاعف دارد .
نويسنده : سارا زرتشت ؛ منبع : جرس