بایگانی

Archive for the ‘گلاب و گل’ Category

گلاب و گل

ژانویه 6, 2010 6 دیدگاه

منبع : جرس نویسنده : سارا زرتشت

درآمد

بهانه ی اصلی این نوشته ، انتشار  خواسته های بهینه ی جنبش ِ سبز به روایت ِ  گروه پنج نفره ای از روشنفکران دینی است ،  که در حکمت و  خیرخواهی  آنها تردیدی وجود ندارد .  اما انتشار هم زمان این بیانیه  با بیانیه ی هفدهم میرحسین موسوی  و یک سوء تفاهم ِ احتمالی ، می تواند آستانه ای برای شکاف در خواسته های ِ  جنبش سبز  و یا زمینه ای برای تردید در رفتار سیاسی ِ مهندس موسوی   باشد .  این پنج روشنفکردینی ، اگرچه  به صراحت حمایت کامل خود را از مواضع ِ  سران ِ جنبش و مهندس موسوی اعلام داشته اند ، اما این اعلام حمایت  ، نمی تواند مانع تبعات  سوء تفاهم های احتمالی  از بیانیه ی آنها شود . بخصوص اگر این بیانیه  با عکس العمل مشابه سایر اعضای جنبش ِ سبز مواجه شود .

یک نمونه

سازمان نظام پزشکی ، سازمان نظام مهندسی  و کانون وکلا  را  ، به عنوان  سه  تشکل ِ صنفی ، حرفه ای و تخصصی  در نظر بگیرید. فرض کنید   اراده ای خاص  با صدور یک دستورالعمل دولتی ،  این سه تشکل را منحل کرده   و یک نهاد ِ وابسته و غیر تخصصی  را   جایگزین   آنها می کند  تا متولی  و مدافع  و ناظر ،  بر  حقوق   پزشکان ، مهندسان و وکلا   باشد .

طبیعی است که اعضاء این سه  تشکل ِحرفه ای ، این تصمیم را به نفع حقوق ِ بنیادی خود و مصرف کنندگان ِ خدمات خود  نمی دانند  و با این دستورالعمل  مخالفت می کنند . مخالفت با این دستور العمل مشترک ، به تدریج به اعضا و شبکه های این سه حرفه ، هویت ِ مشترکی می دهد  که همانا خواستار لغو آن  دستورالعمل ِ دولتی  است  .

فعالان ِ این هویت ِ مشترک ،  ابتدا خواستار لغو آن  دستور العمل  دولتی خواهند شد  اما اگر موفق به این کار نشوند به تدریج  اراده خاصی  را  که  منجر به صدور آن دستورالعمل شده است زیر سوال می برند . مواجهه شدن ِ این  «هویت ِ جدید»  با آن «اراده خاص»  منجر به اختلال در امور ِ پزشکی و مهندسی و حقوقی کشور شده و به تدریج کشور وارد بحران می شود .

اعضا ِ این هویت ِ مشترک ، به خاطر ماهیت ِ کار خود و حضور واقعی در میان مردم ، زود تر  متوجه  بحران و اختلالات ناشی از آن می شوند . مثلا  بیمارانی که می میرند . پروژه هایی که تعطیل می شوند و پرونده هایی  که باز می ماند  ، برای پزشکان و مهندسان و وکلا  ، نشانه های  آغاز یک بحران اند .  از طرفی دیگر ، آن اراده خاص ، عوارض ِ ناشی از اجرای آن  دستور العمل ِ را طبیعی می داند  و مشکلات ِ  پیش آمده را  به تدریج قابل حل می خواند . این اراده خاص ،   با اتکا بر پیشینه  ی تاریخی و نظریات ِ کارشناسی ِ اطرافیان  و البته استغنای موقعیت ، بحرانی را احساس نمی کند  و مرگ و میرها و تعطیلی ها را تنها ناشی ازتوطئه های  ِ  یک دشمن می بیند .

به تدریج ،  تشدید بحران انسانی ، اقتصادی  و حقوقی  ، این هویت ِ جدید را مجبور می کند تا در یک بیانیه ضمن اتمام حجت ، مسئولیت ِ عواقب ِ ناشی از  بحران را ، متوجه ی  آن اراده ی خاص   کند . در مقدمات بیانیه  ماهیت و  ریشه های بحران را  معرفی می کند .پس  خواسته های اصلی ِ پزشکان ، مهندسان و کلا ذکرشده و سپس راهکار های عملی برای حل بحران پیشنهاد می شود . البته این بیانیه می تواند در نهایت التیماتومی را برای پذیرش شرایط خود و یا آغاز چانه زنی بر سر محتویات آن  تعیین کند .

مسئله ی اصلی

در ابتدا ممکن است  اصل بحران و مشکلات ناشی از آن  توسط ِ طرف ِ مثابل انکار شود ، طبیعی است که  کار به چانه زنی نمی رسد  و حتی بیانیه سازان هم به توطئه متهم شوند .  اما مقاومت این هویت مشترک  ، می تواند  طرف مقابل را وادار به پذیرش ِ  اصل بحران  و چانه زنی بر سر خواسته ها و راهکارهای ارائه شده نماید .

چانه زنی بر سر «خواسته ها» و «راهکار ها»  آغاز می شود  و کار به اولین و مهمترین خواسته یا خواسته ها می رسد . در این وضعیت پزشکان ممکن است  با توجه به اهمیت ِ حرفه ی خود در مواجهه با  جان انسان ها ،  نخستین خواسته را ابقا ء  حقوق خود بدانند . مهندسان ممکن است تعطیلی پروژه های خود را بانی  نابودی زیرساخت های کشور  و باعث ِ  بحران های بعدی  بخوانند . اما وکلا هم  تامین و تضمین کلیه حقوق انسانی و اولیه را در گرو حل مشکلات صنفی خود می دانند . در حقیقت وکلا این گونه استدلال می کنند که با  احیای ِ کانون وکلا و تامین استقلال و منافع وکیلان راه برای دفاع از حقوق پزشکان و مهندسان هم باز می شود . در این حالت اگرچه جان انسان ها از اولویت اول برخوردار است اما راهکار مطمئن برای تضمین ِ آن در گروه وکیلان ِ مستقلی است که بتوانند از حقوق اولیه انسان ها و حق حیات  آنان دفاع کنند .

نتیجه آن است که  ، این  هویت  ِ مشترک مجبور است  خواسته های خود را به عوامل اصلی تجزیه کند و برای تامین ِ بزرگترین عامل مشترک * راهکاری ارائه دهد  و آن  را  محور مذاکره و چانه زنی قرار دهد .  بدنه ی این جنبش هم باید در خصوص ِ تفاوت ِ ماهوی ِ  خواسته ها ، راهکارها  و چانه زنی  توجیه باشد  تا در رسیدن به خواسته های خود عجله  نداشته باشد و به خواسته های غیر مشترک و یا درجه دوم و سوم  مراجعه نکند  و به قدرت ِ چانه زنی  بزرگان خود اعتماد کند .

نتیجه گیری

بدنه ی جنبش ِ سبز  ، باید  با دقت در بیانیه ی هفدهم  ، آگاه باشد که مهندس موسوی در آن بیانیه ،تاکید کرده است که » راه حل خود را برای خروج از بحران » ارائه می دهد و روشفکران ِ دینی هم  در بیانیه خود آورده اند :»ما ضمن حمایت کامل از مواضع رهبران جنبش در داخل کشور (موسوی، کروبی و خاتمی) روایت خود را از خواسته های بهینه جنبش سبز مردم ایران اعلام می کنیم » . این که خواسته های جنبش ِ سبز کدام اند ، می تواند معرکه ی آرا باشد اما  در این شرایط آنچه مهم است حمایت از مواضع و راه حل  رهبران ِ جنبش ِ سبز در ایران است .

همین جا یادآوری می کنم ، مهندس عباس عبدی و دکترحمید دباشی نیز دو خیر خواه و همراهی بودند که  ضمن ِ حمایت و تائید ِ بیانیه هفدهم ، هر کدام بر آن ایرادی وارد کردند که به زعم ِ نگارنده ،  هیچکدام وارد نبودند . مهندس عبدی در گفتگو با فرارو گفته است : «به آن جمله آخر که این مسائل احتیاج به گفتگو و مذاکره ندارد، انتقاد دارم»  و دکتر دباشی در جرس آورده است «ضعیف ترین بخش های بیانیه ی  آقای موسوی را اما من آنجا میدانم که ایشان از مقام ضعف و توضیح وا ضحات صحبت میکنند که ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی .»

به زعم ِ نگارنده ، هر دو انتقاد  منشا یکسانی دارند و آن عدم توجه به «مخاطب خاص «ِ  بیانیه  –  در کنار ِ مخاطبان ِ عام ِ آن – است . ابراز استقلال ِ جنبش ِ سبز از بیگانگان ، محکوم کردن حرمت شکنی در عاشورا و سخن گفتن از موضع ِ حکمت ِ و تدبیر و خیرخواهی  ،  ذهن ِ خواننده را به سمت مخاطبی خاص می برد که قرار است در کنار سایر مخاطبان ، تصمیم گیرنده اصلی باشد . بدیهی است درچارچوب این بیانیه و در وضعیت ِ فعلی  » مذاکره »  نمی تواند  پیشنهاد مناسب و ممکنی قلمداد شود و استفاده از ادبیات ِ طرف ِ مقابل نیز ضروری است. چارچوب ِ قانونی حاکم بر رفتار سیاسی ِ  میرحسین موسوی باید درک شود و مادامی که قانون اساسی محور ِ حرکت ِ جنبش  است باید مورد احترام و التزام قرار گیرد .

منبع : جرس نویسنده : سارا زرتشت

* آنگاه که به نام جنبش ِ سبز سخن می گوئیم باید به بزرگترین مقسوم علیه مشترک (ب.م.م.)  اعضا ِ جنبش سبز  اشاره کنیم ، نه به معدل خواسته ها یا حداقل خواسته ها و یا کوچکترین مضرب مشترک (ک.م.م ) خواسته ها . خاستگاه اصلی این جنبش نیز همین بود . «رای من کجاست  » بزرگترین عامل ِ  مشترکی است که در  انتخابات ، دموکراسی ، حقوق بشر و… می تواند حضور داشته باشد .