براي حميد رضا جلايي پور : چشم دموكراسي كجاست ؟
نويسنده : سارا زرتشت ، منبع :جرس
حميد رضا جلايي پور ، استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران و از اعضاي ارشد جبهه ي مشاركت در يادداشتي با عنوان «بررسی جامعه سياسي بحرانيِ ايران و آیندۀ آن » ، سه نيروي سياسي ـ اجتماعي « اين جامعه سياسي » را معرفي كرده است ، كه هركدام به نحو خاصي به دنبال امنيت، آباداني و توسعه كشور هستند . نيروي نخست ، اقتدارگراياني هستند كه عليرغم پايگاه اجتماعي كمتر از بيست درصد ، اكثر قدرت سياسي كشور را در دست دارند و بر اساس يك الگوي منحصر بفرد ايراني– اسلامي درصدد توسعه ايران است . نيروي سوم ، هم سبزهاي انقلابي اند كه آنان نيز با پايگاهي كمتر از بيست درصد در جامعه ، در هيچكدام از اركان قدرت سياسي حضور نداشته و اساساً نظام موجود را فاقد سازوكارهاي مناسب براي تامين حقوق بشري و شهروندي مي دانند و بر همين اساس ، خواهان تغيير در اصولي از قانون اساسي و به خصوص حذف ولايت فقيه در قانون اساسي اند . در اين ميان نيروي دوم يا نيروي ميانه ، اصلاح طلبان و سبزهاي اصلاح طلبي هستند كه عليرغم برخورداري از پايگاه اجتماعي بيشتر از چهل درصد ، تقريبا در ساختار سياسي قدرت غايب شده و ضمن مخالفت شديد با الگوي اقتدارگرايان ، بر الگوي اصلاحات مردم سالارانه در چارچوب نظام سياسي موجود اصرار مي ورزند . جلايي پور هم چنين ، رويكرد هر كدام از اين سه نيرو را به جنبش سبز و راهكارهاي آنان را براي خروج از بحران پس از انتخابات بر شمرده است و ميزان واقع گرايي و امكان اجرايي شدن راهكارهاي هر نيرو را آورده است . سرانجام مقاله نيز حامل چشم انداز پيش رو با پيش بيني روندها ي محتمل و ارزيابي نتايج آنهاست .
جلايي پور ، پنهان نمي كند كه درعرض تحليل در جايگاه يك اصلاح طلب نشسته است و در ارزيابي از حضور نيروهاي سياسي و نحوه ي بيان مواضع و سوابق و حتي برآوردهاي كمي از پايگاه اجتماعي و سياسي آنان حضور موثر دارد، تا حدي كه «جلايي پور اصلاح طلب »، به جاي «جلايي پور جامعه شناس» در طول مقاله هيچگاه فراموش نمي شود . صداقت نويسنده در اين خصوص به لحاظ اخلاقي قابل احترام و تكريم است، اما به لحاظ علمي و به همان ميزان ، بي طرفي نويسنده در متن قابل «انتقاد و ترديد» است . از آنجا كه «اين تحليل» ، ممكن است حاوي مبنا و حتي راهبردي براي اصلاح طلبان باشد ، اظهار اين انتقاد و بيان دلايل اين ترديد ، مي تواند خطاهاي احتمالي را كم كند . به همين منظور در اين نوشته و در مقام يك شاگرد ، سوالات روشني را در خصوص اين بررسي جامعه شناسانه مطرح نموده و به اميد پاسخ گويي آن از جانب نويسنده پژوهشگر و دانشگاهي آن «معطل» *مي مانم .
به قصد اثبات شاگردي و رفع سوء تفاهمات احتمالي ، آنچه كه نگارنده از متن روشن و دقيق دكتر جلايي پور فهميده ام در جدول شماره 1 و با رعايت امانت در واژگان و تعابير آورده ام و البته در سوالات خود ، خواننده را به همين جدول و در صورت نياز به متن اصلي ( اينجا ) ارجاع مي دهم .
- سوال اول : اگر اصلاح طلبان در اكثريت نسبي ( حتي مطلق ) اند ، در چه ساز و كاري سهمي از قدرت سياسي ندارند ؟ آيا اين سازو كار دمكراتيك است ؟ درصورت دموكراتيك بودن اين سازوكار آيا نبايد در اكثريت بودن اصلاح طلبان تجديد نظر كرد ؟ اگر اين سازوكار دموكراتيك نيست ، پس راهكار اصلاح ( و يا تغيير آن ) آن چيست ؟
- سوال دوم : جايگاه اصولگرايان ميانه رو در اين دسته بندي كجاست ؟ آيا سهم غايب بيست درصدي به آنها تعلق دارد ؟ با فرض مساعد بودن شرايط اجتماعي براي اصلاح طلبان ، آيا شرايط اجتماعي و سياسي براي اصول گرايان ميانه رو مساعدتر نيست ؟ آيا اقرار به حضور غالب ِ اصول گرايان ميانه رو در قوه ي مقننه و قوه قضائيه مي تواند ، پايگاه سياسي گروه اقتدارگرا را تقليل دهد؟ آيا با اين تقليل ، اساس الگوي اصلاح طلبانه ي مورد بحث ، به تحليل نمي رود و يا به رقابت خوانده نمي شود ؟
- سوال سوم : اگر الگوي اقتدار طلبان ، «انتخابات با نتايج تضمين شده » است و آنان هم اكنون مجري و ناظر انتخابات هستند ، آيا الگوي اصلاح طلبي در چارچوي نظام و متكي بر انتخابات ، ممكن است ؟ چگونه ؟ آيا در اين خصوص نمونه هاي قبلي ناكام نبوده اند ؟
- سوال چهارم : آيا نوع و مقدار «هزينه» و «فايده» از نگاه اقتدارگرايان ، اصلاح طلبان و سبزهاي انقلابي يكي است ؟ اگر يكي نيست ، آيا با اين اختلاف ها مي توان از «كم هزينه ترين » روش صحبت كرد ؟
- سوال پنجم : از نگاه اصلاح طلبانه ، هزينه ي همراهي ( ولو تاكتيكي ) اكثريت با سبزهاي انقلابي بيشتر است يا با اقتدارگرايان ؟ هزينه ي رفع مشكلاتي كه سبزهاي انقلابي با آن مواجه اند بيشتر است يا هزينه ي معطل كردن خواسته هاي جنبش سبز ؟
- سوال ششم: در «چشم انداز پيش رو» تحقق رويكرد اصلاح طلبانه را كم تر از رويكرد هاي ديگر دانسته ايد،اما قبلا ً شرايط را براي تحقق رويكرد اصلاح طلبانه مساعد دانسته ايد ، منشاء اين شكاف كجاست ؟ آيا اين شكاف نبايد با رويكرد اصلاح طلبي به روش نافرماني مدني و يا همان رويكرد « جنبش سبز » پر شود ؟ جايگاه طرفداران نافرماني مدني در اين تقسيم بندي نيروها كجاست ؟
- سوال هفتم :قدرتمند ترين شخصي در ساختار فعلي سياسي ايران كيست ؟ جايگاه او در ميان اين نيروهاي سه گانه كجاست ؟
- سوال هشتم: ميرحسين موسوي و حلقه ي مشاوران او كجاي اين نيروهاي سه گانه ايستاده اند ؟ مهدي كروبي چطور؟ آيا مير حسين و شيخ مهدي پس از انتخابات همان موسوي و كروبي قبل از انتخابات هستند ؟
- سوال نهم : هاشمي رفسنجاني و سيد محمد خاتمي كجاي اين نيروهاي سه گانه نشسته اند ؟
- سوال دهم : جنبش سبز چه تاثيري در رويكرد اصلاح طلبانه گذاشته است ؟ چه تاثيري در رويكرد نخبگان اصلاح طلب گذاشته است ؟ چه تاثيري در رويكرد ساير نخبگان گذاشته است ؟ چه تاثيري در رويكرد هاي بين المللي گذاشته است ؟ چه تاثيري بر اپوزيسيون گذاشته است ؟ و اساساً آيا جنبش سبز وجود دارد ؟ اگر وجود دارد ، جايگاه او در دسته بندي نيروهاي سياسي ايران كجاست ؟
نويسنده : سارا زرتشت ، منبع :جرس
-
- سوال اول : اگر اصلاح طلبان در اكثريت نسبي ( حتي مطلق ) اند ، در چه ساز و كاري سهمي از قدرت سياسي ندارند ؟ آيا اين سازو كار دمكراتيك است ؟ درصورت دموكراتيك بودن اين سازوكار آيا نبايد در اكثريت بودن اصلاح طلبان تجديد نظر كرد ؟ اگر اين سازوكار دموكراتيك نيست ، پس راهكار اصلاح ( و يا تغيير آن ) آن چيست ؟
- سوال دوم : جايگاه اصولگرايان ميانه رو در اين دسته بندي كجاست ؟ آيا سهم غايب بيست درصدي به آنها تعلق دارد ؟ با فرض مساعد بودن شرايط اجتماعي براي اصلاح طلبان ، آيا شرايط اجتماعي و سياسي براي اصول گرايان ميانه رو مساعدتر نيست ؟ آيا اقرار به حضور غالب ِ اصول گرايان ميانه رو در قوه ي مقننه و قوه قضائيه مي تواند ، پايگاه سياسي گروه اقتدارگرا را تقليل دهد؟ آيا با اين تقليل ، اساس الگوي اصلاح طلبانه ي مورد بحث ، به تحليل نمي رود و يا به رقابت خوانده نمي شود ؟
- سوال سوم : اگر الگوي اقتدار طلبان ، «انتخابات با نتايج تضمين شده » است و آنان هم اكنون مجري و ناظر انتخابات هستند ، آيا الگوي اصلاح طلبي در چارچوي نظام و متكي بر انتخابات ، ممكن است ؟ چگونه ؟ آيا در اين خصوص نمونه هاي قبلي ناكام نبوده اند ؟
- سوال چهارم : آيا نوع و مقدار «هزينه» و «فايده» از نگاه اقتدارگرايان ، اصلاح طلبان و سبزهاي انقلابي يكي است ؟ اگر يكي نيست ، آيا با اين اختلاف ها مي توان از «كم هزينه ترين » روش صحبت كرد ؟
- سوال پنجم : از نگاه اصلاح طلبانه ، هزينه ي همراهي ( ولو تاكتيكي ) اكثريت با سبزهاي انقلابي بيشتر است يا با اقتدارگرايان ؟ هزينه ي رفع مشكلاتي كه سبزهاي انقلابي با آن مواجه اند بيشتر است يا هزينه ي معطل كردن خواسته هاي جنبش سبز ؟
- سوال ششم: در «چشم انداز پيش رو» تحقق رويكرد اصلاح طلبانه را كم تر از رويكرد هاي ديگر دانسته ايد،اما قبلا ً شرايط را براي تحقق رويكرد اصلاح طلبانه مساعد دانسته ايد ، منشاء اين شكاف كجاست ؟ آيا اين شكاف نبايد با رويكرد اصلاح طلبي به روش نافرماني مدني و يا همان رويكرد « جنبش سبز » پر شود ؟ جايگاه طرفداران نافرماني مدني در اين تقسيم بندي نيروها كجاست ؟
- سوال هفتم :قدرتمند ترين شخصي در ساختار فعلي سياسي ايران كيست ؟ جايگاه او در ميان اين نيروهاي سه گانه كجاست ؟
- سوال هشتم: ميرحسين موسوي و حلقه ي مشاوران او كجاي اين نيروهاي سه گانه ايستاده اند ؟ مهدي كروبي چطور؟ آيا مير حسين و شيخ مهدي پس از انتخابات همان موسوي و كروبي قبل از انتخابات هستند ؟
- سوال نهم : هاشمي رفسنجاني و سيد محمد خاتمي كجاي اين نيروهاي سه گانه نشسته اند ؟
- سوال دهم : جنبش سبز چه تاثيري در رويكرد اصلاح طلبانه گذاشته است ؟ چه تاثيري در رويكرد نخبگان اصلاح طلب گذاشته است ؟ چه تاثيري در رويكرد ساير نخبگان گذاشته است ؟ چه تاثيري در رويكرد هاي بين المللي گذاشته است ؟ چه تاثيري بر اپوزيسيون گذاشته است ؟ و اساساً آيا جنبش سبز وجود دارد ؟ اگر وجود دارد ، جايگاه او در دسته بندي نيروهاي سياسي ايران كجاست ؟
سارا زرتشت
* اين معطل شدن كاملا شخصي است و مرتبط با پژوهشي است كه در خصوص « امكان سنجي نافرماني مدني در ايران » به آن مشغولم .