بایگانی

Archive for the ‘جنبش سبز در یک سال چه کرد ؟’ Category

جنبش سبز در یک سال چه کرد ؟

نویسنده : سارا زرتشت ، منبع جرس

چکیده : این نوشته ، مهم ترین دستاورهای اجتماعی جنبش سبز را  در یکسال اخیر  باختصار معرفی می کند  و در هر مورد  مصادیقی را در حدِ اقناع  یادآوری می کند .

درآمد  :

  • جنبش اجتماعی ، رفتاری است  جمعی ، برای  ترمیم ، اصلاح و تغییر ارزش ها و هنجارهای جامعه .  کارکردهای یک جنبش را نباید به کارکردهای سیاسی تقلیل داد و یا محدود کرد.
  • دستاوردهای سیاسیِ  یک جنبش  موقت اند و  و گذرا  ، اما  دستاورهای اجتماعی آن ماندگار اند و پویا.
  • جنبش سبز یک جنبش اجتماعی است ، که  با راهپیمایی اعتراضی در روز 25 خرداد 1388  ظاهر شد .
  • ریشه ی های جنبش سبز  را می توان در جنبش های یک صد سال اخیر ایران یافت . ردپای جنبش انقلابی 1357 و جنبش اصلاحی 1376  در جنبش سبز محسوس تر است و ساختارِ غالب ِ آن مدیون بسیج منابع  در انتخابات ریاست جمهوری دوره ی دهم است .
  • ناتوانی یک جنبش اجتماعی در دستیابی به قدرت سیاسی ، در آغاز راه  ، یک « ناتوانی طبیعی » است ، بلکه دستاوردهای  اجتماعی ِ آن به تدریج  دروازه های ورود به قدرت سیاسی را  می گشاید .
  • جنبشِ سبز در آستانه ی جشن تولد یک سالگی است . علیرغم ِ آن که ، این جنبش جوان ، در نخستین سال خود  و در غیاب ِ  نهادهای سیاسی و مطبوعات آزاد ، به مهار نسبی قدرتِ سیاسی  گرفتار بود (!)، اما به سبب برخورداری از کنشگران فعال ، توانست  در عرصه ی اجتماعی ، حضور  موثری داشته باشد و به نتایج مهمی  دست یابد . مهم ترین ِ این نتایج را به  صورت کلی و گذرا مرور می کنیم .
  • .

1) برسازی ِهویت ِ سبز ( هویت ِ مقاومت )  :

جنبش سبز موفق به برساختن ِ هویت ِ سبز شده است  و این هویت او را از  سازمانهای رسمی ، گروههای هم سو ، ائتلاف های  سیاسی  و پادجنبش ها جدا می کند .

هویت ، دسته بندی های جدید ایجاد می کند . در کمتر از یکسال ،  هویت سبز ، دسته بندی جدیدی  را  در ایران بوجود آورده است. : «سبز ها » ، « مخالفان سبز ها » و  « بی طرف ها ».  دسته بندی  نخبگان در اکثر  مجامع فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و حتی گروههای  تخصصی تر مانند هنر و ورزش و جناح های سیاسی   بر اساس هویت سبز ، آشکار شده  و چه بسا هویت های پیشین را تحت تاثیر قرارداده است .

.


  • نمونه ها : سیاستمدارانی چون  میر حسین موسوی  ،محمود احمدی نژاد  و محسن رضایی در دسته های متفاوتی قرار می گیرند .  هنرمندانی چون جعفر پناهی ، مسعود ده نمکی و ابراهیم حاتمی کیا بر همین اساس دسته بندی می شوند . روحانیونی مانند محسن کدیور ، مصباح یزدی و جوادی آملی  ، روزنامه نگارانی همچون محمد نوری زاد ، حسین شریعتمداری و محمد قوچانی و حتی ورزشکارانی مانند  علی کریمی ، حسین رضا زاده و علیرضا دبیر  به سادگی قابل دسته بندی اند .

.

.

.

هویت ، شناسه هایِ جدیدی را برای  خودآگاهی و دیگریابی معرفی می کند  . هویت ِ سبز ، این شناسه ها را در گفتمان رسمی و غیر رسمی  ایجاد کرده است .


  • نمونه ها  : رنگ سبز ، علامت V ، عکسی از میرحسین ، ندا آقا سلطان  نشانه هایی برای تعلق به جنبش سبز و معرفی هویت سبز است و تلاش برای بر خورد با این نشانه ها و استفاده از واژگانی چون رئیس جمهور به جای رئیس دولت  برای محمود احمدی نژاد هویت مخالفان سبز ها را نشان می دهد .

.

.

هویت ، منظومه ی باور را تغییر می دهد  ، معنای نمادها و نشانه ها را متحول می کند  و بر رفتارها تاثیر می گذارد.  تاثیر هویت ِ سبز در این خصوص ، غیر قابل انکار است :

  • نمونه ها  : آیت الله منتظری در واپسین روزهای عمر خود اعلام کرد که نظام فعلی با  تعبیری که او از ولایت فقیه منظور کرده است و در مجلس خبرگان تصویب شده  تفاوت دارد . باور به جایگاه رهبری در منازعات سیاسی به وضوح  تغییر کرده است . در گفتمان رسمی ، میر حسین موسوی از  نخست وزیری  امام به  یکی از سران فتنه  تبدیل شده است . سید محمد خاتمی ، رئیس جمهوری که منادی گفتگوی تمدن ها بود ،  یک ممنوع الخروج فراماسونر است ! این تغییر گفتمان رسمی در خصوص هاشمی رفسنجانی ، مهدی کروبی و بسیاری از شخصیت در یکسال اخیر اتفاق افتاده است . مناسبت هایی مانند  روز قدس ، عاشورا ، 16 آذر  تحت تاثیر جنبش سبز  معنایی دیگر یافتند . روایت ساده لوحی آیت الله منتظری به  شجاعت او در موضع گیری با اعدام های 67 تغییر یافت .  تغییر لحن و رفتارِ  میر حسین موسوی در خصوص اعدام شدگان  ، افزایش صراحت خاتمی در گفتمان انتقادی و اصلاحی ، صراحت ِ بیش از پیش مهدی کروبی و بسیاری دیگر از فعالان سیاسی ، اتفاقی نیست ، بلکه نشان دهنده ی پذیرش این هویت جدید است . تغییر افکار عمومی در سطوح ِ مختلف بین المللی و در خصوص ِ ایران و ایرانی  ، محصول ِ این هویت سبز است .

هویت ، یک عامل همبستگی  است . هویت ِ سبز  مولفه های جدیدی را برای همبستگی ایجاد کرده است .

.

  • نمونه ها : تحصن یک روزه ی کردستان در 30 سال اخیر بی نظیر است .  همبستگی ملی و بین المللی با  خانواده ی اعدامیان و محکوم کردن احکام غیر عادلانه ی آنها  ، تاثیر جنبش سبز است .  همراهی  ایرانیان و غیر ایرانیان خارج کشور با جنبش سبز  بی همتاست .

.

2)  افشای ماهیت ِ نظام  و کاهشِ اقتدارِِ حاکمیت   :

در دنیای امروز ، گفتمان دموکراسی ، گفتمان غالب است و اغلب نظام ها ترجیح می دهند که به عنوان نظام های دموکراتیک  شناخته شوند . قانون اساسی ، انتخابات و میزان مشارکت مردم ، میزان دموکراتیک بودنِ  ظاهریِ یک نظام را نمایش می دهد ، اما در شرایطی که حاکمیت یک دست  می شود ، می توان آمارها را به نفع کارگزاران حکومت تغییر داد و انتخابات فرمایشی برگزار کرد و قانون اساسی را به نفع حاکمیت ، تفسیر کرد . در این وضعیت  ، میزان تحمل یک جنبش اجتماعی  ، محک مناسبی برای میزان دمکراتیک بودن یک حکومت است . میزان تحمل و نحوه ی برخورد نظام حاکم جمهوری اسلامی ایران ،  با جنبش سبز ،  نشان می دهد که  نظام فعلی ، نمی تواند در دسته ی نظام های دموکراتیک یا نیمه دموکراتیک قرار گیرد .

.

  • نمونه ها : روز 25 خرداد ، بنا به آمار رسمی 7 نفر کشته شدند . روز 30 خرداد ، بنا به آمار رسمی 30 نفر کشته و بیش از 3000 نفر دستگیر شدند . بسیاری از فعالان جنبش زندانی شدند . روزنامه ها و سایت مرتبط با جنبش به تمامی حذف شدند .

.
.

یک نظام مقتدر ، در مواجهه با مخالفان سیاسی و  کنشگران اجتماعی  و منتقدان رسمی و  غیر رسمی ، احساس خطر نمی کند  و به آسانی آنان را تحمل  و گفتمانِ  های  مخالف  را پردازش و مدیریت می کند . برخورد حاکمیت با جنبش سبز نشان داد ، درونِ حاکمیت توان پردازش و قدرت کافی برای برخورد فرهنگی وجود ندارد و حاکمیت ترجیح می دهد همه ی مخالفان را به چوبِ دشمن براند  و حذف کند .

  • نمونه ها : سید محمد خاتمی ، یک اصلاح طلبِ  میان رو است  و به چار چوب نظام کاملاً پای بند است . همچنین نمادِ گفتگوی فرهنگی است . ممنوع الخروج کردن او ، یک برخورد مکانیکی با یک گفتمان انتقادی است . محمد نوری زاد ، نویسنده ی هنرمندی است که بجز چند انتقاد مکتوب ، سابقه ی مخالفتی با نظام ندارد . زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن او برای عقب نشینی از مواضع  یک برخورد حذفی است . جبهه ی مشارکت ایران اسلامی ، یک حزب رسمی و شناسنامه دار است . پلمپ کردن دفتر و دستگیری سران و تلاش برای انحلال آن ، برخورد امنیتی و شبه نظامی با یک منتقد رسمی است . روزنامه ی اعتماد یک روزنامه میانه رو و منتقد بود . تعطیلی این روزنامه و روزنامه های مشابه ، نشان دهنده ی  ناتوانی در برخورد فرهنگی است .

3) افشای هویت کارگزارانِ قدرت :

هویتِ کارگزارانِ حاکمیت بر خواص ، چندان  پوشیده نبود ، اما بدنه ی متوسط جامعه از سوابق و پیشنیه ی فکری و رفتاری آنها کمتر اطلاع داشت . جنبش سبز هویتِ بسیاری از کارگزارانِ قدرت  را آشکار کرد  و جامعه را از  نهادینه شدن  «فساد و دروغ و تقلب » در بدنه ی دولت آگاه کرد  .

  • نمونه ها : پرونده ی اخلاقی سعید مرتضوی در یزد ، برخورد غیر اخلاقی او با روزنامه نگاران ، سوابق غیر قانونی او در قاچاق مرزی و برج سازی در تهران و نقش او در کهریزک  افشا شد . سابقه ی محمد رضا رحیمی در شبکه ی مواد مخدر ، جعل مدرک ، جعل پرونده های بیمه ، توزیع پول های کثیف و خرید و فروش رای و تقلب در انتخابات به گوش همگان رسید . بازوهای امنیتی و انتظامی ستادِ کودتا و نهادهای اقتدار گرا ، آشکار شدند  . شعارهای مبارزه با مفاسد اقتصادی و تامین عدالت اجتماعی  با افشای رقم های میلیاردی اختلاس و ارتشاء   در میان ِ مردم ،  بی محتوا شدند .

4) شنوا شدن و بینا شدن جامعه ، شکست انحصار خبری  توسطِ خرده رسانه ها:

جنبش سبز ، در یک سال اخیر ،  حساسیت به اخبار و تحولات سیاسی در تمام لایه های اجتماعی را   افزایش داد  .  هم چنین ،  در شرایطی که مطبوعات با  محدودیت های شدیدی مواجه بودند و تریبون  صدا و سیما کاملاً در انحصارِ حاکمیت بود ،  جنبش سبز به  شنیده شدن و دیده شدن ِخرده رسانه  ها و خرده جنبش ها  کمک کرد و انحصار خبری را شکست . این  «شنوا شدن و بینا شدن »  به تدریج تاثیرات ماندگاری را در  جامعه موجب خواهد شد .

  • نمونه ها : دولت ، به تمامی نگران برگزاری انتخابات شوراهاست  و به انحاء گوناگون در صدد تاخیر در برگزاری ، حذف گروههای رقیب و کم رنگ کردن انتخابات است . بازدید سایت ها و وبلاگ های سیاسی  افزایش چشمگیری داشته است . کنشگری کسانی چون شیرین عبادی ، زهرا رهنورد ، زهرا بنی یعقوب و… در خلال ِ جنبش سبز ، جنبش ِ فیمنیستی  را در جامعه گسترش داد . جنبش دانشجویی  به یاری جنبش سبز  احیاء شد و به یاری جنبش سبز آمد و در  16 آذر   در صدر اخبار جای  گرفت و نمادهای تازه ای چون مجید توکلی ساخت . بدنه ی جامعه نسبت به احکام اعدام ،  حساس شد .

5) امنیتی شدن جامعه  ، افزایش هزینه های حکومت بر مردم

امنیتی شدن جامعه ، در کوتاه مدت میدان عمل را برای دولت افزایش می دهد ، اما به تدریج عوارض اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن پدیدار می شود  . این عوارض از طرفی  « هویت ِ  مقاومت » را  تندرو  می کند و گسترش می دهد و از طرفی حضور دولت را محدود تر و وجود آن را ضعیف تر می سازد . تداوم  وضعیت  امنیتی  و  گسترش  « گفتمان ترس و تهدید »  می تواند دولت را به  عنوان ِ « عاملِ تهدید و ترس» و یا همان « دشمنِ ملت »  تبدیل کند و  به انقلابی شدن جنبش ، فروپاشی دولت و حتی  جامعه  بیانجامد .  ظهور جنبش سبز ، منجر به امنیتی شدن فضای جامعه  شده است . این امنیتی شدن نسبی است ،  شدتِ آن ، در وضعیت های مختلف  ، متفاوت است و در بسیاری از مواقع به دخالت های  نیروهای انتظامی و گاردهای ویژه و نیروهای فشار  منجر می شود

  • نمونه ها :  مناسبات و مراسمات رسمی  با حضور نیروهای نظامی و انتظامی  همراه است . نیروهای امنیتی ، بسیاری از فعلان سیاسی و خانواد های آن ها را تهدید و یا دستگیر کرده اند .    حضور سپاه و نهادهای امنیتی در سطح جامعه و نهادهای غیر امنیتی گسترش یافته است . کابینه ی دولت اغلب  دارای سوابق نظامی و امنیتی هستند . میزان حضور نظامیان در رسانه ها بسیار گسترش یافته است . قوه ی قضائیه توان مقاومت و رفتار مستقل در برابر نهادهای امنیتی را ندارد . شایعات بسیاری ( اگرچه بی اساس! ) در خصوص کنترل اس ام اس ها ، ایمیل ها و مکالمات خصوصی و شخصی منتشر شده است .

نتیجه گیری :

  • با پذیرش  یا نفی این دستاوردها می توان عملکرد جنبش سبز و وجود و تداومِ آن را بررسی کرد . هم چنین  با پذیرش ِ این نتایج ، می توان آن را با راهبردهای  اصلاحی ِ دیگر مقایسه کرد و رجحانِ عملی هر کدام  را نتیجه گرفت .

نویسنده : سارا زرتشت ، منبع : جرس