بایگانی

Archive for سپتامبر 2009

سخنی کوتاه با دکتر محمد جواد لاریجانی

سپتامبر 27, 2009 11 دیدگاه

سخنی کوتاه با  دکتر  محمد جواد لاریجانی

استاد ِ گرامی ؛ سلام علیکم

مدتی کوتاه در در دهه ی هفتاد در دانشکده ریاضی ِ دانشگاه  «شریف»  دانشجوی شما بوده ام . از شما هم اندکی آموخته ام ریاضیات را . در همان زمان هم کتاب «حکومت » شما را در باب مشروعیت و کارآمدی خوانده ام . امروز  هم چیر تازه ای از شما خواندم . خبر گزاری ها نوشته اند و شما هم تکذیب نکرده اید  . گویا پس از ذکر مقدماتی، نتیجه گرفته اید :»  خیانت موسوی به انقلاب در سنخ خیانت رجوی است.» (ایلنا )

جناب ِ دکتر .  من  امروز می خواهم درسم را پس دهم . اجازه هست ؟

۱.  همه می دانند و لذا این بدیهی است که : مسعود رجوی با «مشروعیت» نظام مشکل دارد و میر حسین موسوی با «کار آمدی» نظام  مشکل دارد .  شما هم با هر دوی ِ » آنها» ! مشکل دارید .

۲.  بر مبنای  نظریه ی   «مشروعیت و کارآمدی »  شما در کتاب ِ حکومت  ،   موسوی و رجوی  از یک سنخ نیستند . چون یکی با مشروعیت نظام مشکل دارد و دیگری با کارآمدی نظام . اما چون شما با هر دوی » آنها»  مشکل دارید ، پس هر دوی » آنها» از یک سنخ هستند .

۳. بر مبنای فتوای  امام  در ارتداد سلمان رشدی ، شما و سلمان رشدی از یک سنخ نیستید . چون سلمان رشدی با اصل ِ اسلام مشکل دارد و شما با کار آمدیِ فتوای ِ امام  . اما  من با هر دوی  «آنها»  مشکل دارم ، پس هر دوی ِ » آنها»   از یک سنخ هستند .

راستش را بگویم استاد! .- ما که خیلی وقت است مردودیم ! – من نه نظریه مشروعیت و کارآمدی شما را قبول دارم  ، نه تفاوت شما را از مشروعیت و کارآمدی ،  نه شباهت ِ شما را  از موسوی و رجوی و نه  استنتاج ِ شما را  . خردک سواد ِ ریاضی ِ  من  «شریف «ی می گوید که  این  نتیجه شما یک  مغلطه است نه یک  استدلال . حالا آن را  «مغلطه ی ابهام ساختاری» می نامید  یا» ترکیب مفصل» یا هر  مغلطه ی دیگر .در این باب با برادر کوچکتر  مشورت کنید .گویا  ایشان از شما بیشتر «منطقی» هستند و» صادق» ترند ..

راستی استاد ! با شنیدن ِ  این استدلال نمای شما – ناخود آگاه !-  به یاد  استدلال مشهوری افتادم که   در مناظره های ِ انتخاباتی ِ احمدی نژاد شنیده بودم ! وقتی گفت :  دروغگو خائن است و خائن ترسوست  ،  پس دروغگو ترسوست …

ایام به کام … عزت عالی مستدام

همه چیز درباره محمد رضا رحیمی

سپتامبر 26, 2009 15 دیدگاه

جهان همیشه پر از آدمیانی بوده است با شهوت های یکسان

09-9-13-1440181-1هر گاه آن گروه که پایداری فرمانراویی ِ خود را باز بسته به ایشان می دانی ،
اهل ِ فساد باشند یا سپاهیان یا والا تباران ،
تو نیز باید از خویِ  ایشان پیروی کنی و در برآوردن ِ کام ِ ایشان بکوشی .

آن گاه کردارِ نیک به زیانت خواهد بود !
( نیکولو ماکیاوللی – شهریار  )

در آمـد

تجربه نشان داده است  که احمدی نژاد و حلقه  تصمیم گیری  او ،  به مدیرانِ خبر ساز  و موضو عاتِ جنجالی علاقه مندند  و محمد رضا رحیمی به خوبی  ثابت کرده است که  مرد خبر سازی است و خصوصیات شخصی وگفتارها و  رفتار های سیاسی ِ او  هر لحظه می تواند یک بمب خبری باشد  . اشارات  و اظهارات متقابل احمدی نژاد و رحیمی، به سابقه ی دوستی دیرینه ۱ در غرب کشور ! و شباهت های گفتاری آنان ۲ می تواند این علاقه را  متقابل و  بیشتر کند تا جایی که رحیمی  را به  جانشینی بالقوه و معاون اولی احمدی نژاد برساند …

خبر نگاران هم (!)  به  افراد خبر ساز و حاشیه دار علاقه مندند  و بر همین قاعده ،  رحیمی نمی تواند ازحلقه ی  این علاقه بیرون باشد . اما  این علاقه  انگیزه و هدف اصلی این نگارش نیست . انگیزه اصلی این نگارش ، نشر ِحتی المقدور  اطلاعات صحیح و مستندی ۳ است  که رحیمی را به جنبش سبز معرفی کند  و هدف اصلی این نگارش هشداری است  به جنبش سبز ، بابت این ویروس۴ . ویروسی که نه تنها مدیریت سیاسی ،  بلکه  گفتار و رفتار و حواشی  او ،  هر لحظه می تواند  جنبش نرم افزاری سبز را  به خود آلوده سازد  .اگر اجازه دهید من نام این ویروس را سریش ۵ می گذارم .

احمدی نژاد و حلقه مدیریتی او برای فرا افکنی ،   به مدیران خبر ساز و موضوعات انحرافی نیاز مند و علاقه مندند .  راز این علاقه   روزی فاش می شود ..

یکم : محمد رضا رحیمی  کیست ؟a-n-r01

شهرستان قروه نه تنها مرز جغرافیایی  استان کردستان با استان همدان  است  . بلکه مرز زبانی و مذهبی  مردمان ترک و کرد هم محسوب می شود . جایی که  کردهای اهل سنت و ترک های شیعی در جوار هم زندگی می کنند و این هم جواری به نسبت های سببی هم کشیده شده است ۶ . روستای سریش آباد از توابع شهرستان قروه است  و محمد رضا رحیمی در سال ۱۳۲۹ ( و به روایتی ۱۳۳۳  ! ) در این  روستا از پدری ترک و مادری کرد به دنیا آمد . اغلب مردم  به شیعی بودن محمد رضا رحیمی آگاهند، اما ترک بودن او غیر از این است۷ . تا جایی که  قنبری نماینده مردم ایلام و سخنگوی اصلاح طلبان مجلس بر نهج ِ خطا برود و بر همین نهج  از انتصاب رحیمی خود را مسرور بداند ۸! در سطرهای بعدی این نوشتار ،  روشن می شود که  بانی ِ  عامد ِ این باورِ رایج و خطای ِشایع  ،خودِ رحیمی است که روزگاری با آن از نمد قومی گرایی کلاهی برای خود ساخت و  راست نشست  و به زعم ِ خود  آئین کلاهداری و سروری آموخت .

نوشتن از دوران کودکی و نوجوانی رحیمی  همان قدر  دشوار است که نوشتن از تحصیلات ِ او !  گویا تحصیلات ابتدایی رحیمی در قروه و تحصیلات ِ متوسطه او در همدان سپری شده است  و پس از آن ها برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی حقوق ۹ راهی تهران شده است .

سابقه ی دادستانی و بخشداری قروه در کارنامه محمد رضا رحیمی قطعی است ۱۰ و این سابقه به سالیان قبل  انقلاب ۵۷ و اوان ِ آن بر می گردد و تا سال  ۶۳ ادامه دارد .

محمد رضا رحیمی در فروردین  ۱۳۶۳  با تکیه بر تفاوت های مذهبی ۱۱ به عنوان نماینده مردم قروه راهی  مجلس شورای اسلامی می شود  و این اتکا و انتخاب در فروردین ۱۳۶۷  تکرار می شود تا رحیمی در مجلس دوم و سوم نماینده مردم قروه باشد۱۲ .

در انتخابات مجلس چهارم در سال ۱۳۷۱ رحیمی از حوزه سنندج کاندیدا شد و این بار به عنوان نماینده مردم سنندج  و دیواندره در یک انتخابات غیر رقابتی و سرد ، راهی مجلس چهارم شد۱۳ .یکسال بعد در شهریور ۱۳۷۲ رحیمی ، نمایندگی مجلس را ترک کرد تا  با حکم بشارتی وزیر جنجالی ِ وقت ، به استانداری کردستان۱۴ برسد . چهار سال گذشت و بهارِ اصلاحات فرا رسید تا  خزان ِ استانداری ِ رحیمی  باشد.  و او در  شهریور ۷۶ توسط  عبدالله نوری وزیر کشور ِ کابینه ی سید محمد خاتمی عزل شد۱۵ ، تا به فاصله ی  کمتر ازچند روز ، با حکم شیخ محمد  یزدی ریاست  وقت قوه قضائیه ،  مشاورش باشد ۱۶ .

رحیمی به تهران رفت و بواسطه ی   پرورش در دامن ِ هاشمی رفسنجانی۱۷ – اگرچه ناراضی ! –  سالیانی چند  محصل ِ و مجاور و مشاور  ِ عالی  عبدالله جاسبی در دانشگاه  آزاد بود۱۸ و اقامت در دانشگاه آزاد را در کنار مشاورت  قوه قضائیه برگزید . رحیمی سرانجام  در یک حکم پر ابهام ! به  ریاست دانشکده حقوق دانشگاه ازاد واحد ِ تهران مرکز رسید ۱۹ .   در شهریور ۱۳۸۲ و با استقرار مجلس ِ هفتم ، محمد رضا رحیمی  با حکم ِ مجلس آبادگر به دیوان محاسبات ۲۰ رفت تا  کارنامه ی  دولت ِ اصلاحات را  به قصد  حساب باز کند .

چهار سال بعد رحیمی  از دیوان محاسبات به قصد وزارت کشور۲۱ خارج شد تا از توانایی و  سابقه ی او برای برگزاری انتخابات  خرداد ۸۸ استفاده شود . اما به رغم علاقه ِ وافر رئیس جمهور وقت ، به علتِ مخالفت مقامات ِ عالیرتبه ۲۲!  رحیمی به وزارت کشور نرسید  و در خرداد ۱۳۸۷ به معاونت ِ پارلمانی رئیس جمهور بسنده کرد۲۳ و در عوض ، عوض علی کردان ،  یار دبستانی ِ خود را به  احمدی نژاد شناساند۲۴ تا  هیچ چیز  در وزارت ِ کشور عوض نشود و او بتواند از انتخابات  ۸۸  کامروا باشد . سالی گذشته است و در آستانه ی خزان ِ  ۸۸ ،  محمد رضا رحیمی  ، به معاونت اولی احمدی نژاد در کابینه ی دولت ِ کودتا رسیده است۲۵ . حلقه ی  تصمیم گیری احمدی نژاد به سبب علاقه ی خود به چهره های خبر ساز۲۶ ، هر روز توانسته است رحیمی را و قدر ِ اخبار او را به خوبی بالاتر ببرد  و رحیمی  به مدد روش های ماکیاوللی۲۷ توانسته است از نردبان قدرت بالا و بالا تر رود .

دوم :  محمد رضا رحیمی ، متهم یا مجرم ِ ؟090913162642_29

افکار عمومی ، کمتر به تفاوت های حقوقی ِ یک  فرد ِ متهم با یک فرد متخلف و یا یک فرد محکوم توجه می کند . در سایه ی شایعه این تفاوت ها اغلب دیده نمی شوند و  گاه هم پوشانی می شوند . فرد ِمتهم ، در صورتی که خود را بی گناه بداند و  نگران ِ آبروی خود و افکار عمومی و قضاوت ِ تاریخ باشد  ، باید از محاکمه در یک  دادگاه بی طرف  و عادل استقبال کند .  اما  متهم ، مادامی که از حضور در محکمه گریزان است  و تن به محاکمه نمی دهد  ، در مظان  ِتخلف قرار می گیرد  و به تدریج این «ظن» به «باور» ۲۸ تبدیل می شود .
این بند ، به قصد دفاع و اشاره به  حقوق  انسانی و اولیه ی محمد رضا رحیمی ۲۹نوشته شد  ، چرا که دامنه ی اتهامات او آن قدر زیاد و خواهان او فراوان اند  و اتهامات ریز و کلان رحیمی  آن قدر متنوع و عجیب اند که  کشف ِ حقیقت در میان ِ آنان دشوار است و این دشواری  برای نگارنده  می تواند نگران کننده باشد  و البته این نگرانی نه از بابت ِ رحیمی ، بلکه از ترس  سوختن به آتشی است که هیزمش رحیمی و دیگران اند  . بی دلیل نیست که نادران در آخرین مصاحبه ی خود می گوید :» مشکل رحیمی تنها مدرک تحصیلی او نیست » ۳۰ . گویی مشکل مدرک تحصیلی رحیمی را نه پاپوشی برای او ،  که روپوشی برای تقلیل اتهامات اصلی او ست .  به تعبیر ابطحی ، در دولت ِ کودتا،» مدرک تحصیلی اسم رمز ِ تقلب است » .

محمد رضا رحیمی علیرغم ِ اتهامات فراوان ، تا کنون در هیچ  دادگاهی  ، محاکمه نشده است   و یا حاضر به حضور در هیچ  محکمه ای نشده است ۳۱ و به همین علت ،  «باور» به متخلف بودن ِ او در نزد ِ عوام و خواص  هر روز تقویت می یابد . دایره این باور هم ، روز به روز وسیع تر شده است ، تا جایی که طیف وسیعی از دوستان و دشمنان  و حامیان و منتقدان ِ  کابینه ی کودتا  را شامل  شود۳۲ . عدم ِ حضور رحیمی در شعبه ۱۰۵۷ دادگاه عمومی کیفری ِ تهران۳۳ ، برای رسیدگی به دو اتهام «تحصیل مال نامشروع » و «تصرف غیرمجاز در اموال دولتی «، سکوت ِ پر ابهام ِ و برخورد عصبی ِ او در خصوص  سوالات متعدد ِ نمایندگان مجلس ۳۴ در اتهام ِ «جعل مدرک تحصیلی » ، فرار  یا فرا افکنی در قبال ِ  سوالات ِ فراوان ِ  خبرنگاران۳۵ ،  رفتاری است که این دایره را هر روز وسیع تر می کند، به نحوی که گاه حقوق دانی ِ رحیمی را هم زیر سوال می برد .

سوم : سردار سازندگی در کردستان ۳۶rahimibanner

از دادستانی  پر حرف و حدیث و شاکیان خصوصی  و بخشداری کوتاه  مدت محمد رضا رحیمی  در قروه باید گذشت ۳۷ ، تا فرصتی برای  اتهامات بزرگتر  او باقی بماند . اصلی ترین اتهام رحیمی در قروه ، که در مقیاس ملی باید مورد توجه قرار گیرد نفاق است . رحیمی  در دهه شصت متهم است که  به منظور رسیدن به کرسی پارلمانی ، به اختلافات مذهبی  در شهرستان ِ قروه  به شدت دامن زده است .۳۸ نگاهی به جایگاه اهل تشیع قروه و روستای ِ سریش آباد  در استان کردستان و نوع ِ نگرش مردمان ِ سنندج و اهل ِ سنت ِ کردستان به آنان ۳۹،  کمترین آسیب این  نفاق  است  که جبران آن در کوتاه مدت غیر ممکن می نماید  .

در اوایل ِ  دهه هفتاد ، رحیمی در استانداری کردستان به کسوت ِ یک مدیر اجرایی درآمد تا مجال ِ اتهامات را برای خود بیشتر کند . آغاز استانداری محمد رضا رحیمی  در کردستان ، با شعار های قومیتی او همراه شد۴۰ . استفاده ابزاری از خواسته های اقلی ِ مردم کرد برای رسیدن به حقوق اولیه  و شناخته شدن به عنوان شهروند درجه اول،  اتهاماتی است که پای رحیمی را می تواند به اتهام ِ بزرگتری چون اقدام علیه امنیت ملی باز کند . رحیمی در سالیان ِ استانداری  کردستان  ، ترک بودن ِ خود را پنهان می کرد و  کرد بودن ِ خود را به رخ ِ مردم ِ کردستان می کشید۴۱ .در حالی که قادر به تکلم به زبان کردی نبود  ، اتوبوس هایی به مقصد رشت و اصفهان  برای جابجایی مدیران ِ غیر کرد ۴۳! اختصاص داده بود . کردستان در ادبیات ِ رحیمی تا آنجا پیش رفت که خود را سردارِِ سازندگی کردستان نامید  .

گذشته از این اتهام  ، اتهامات رحیمی  در خصوص  سو، استفاده از امکانات دولتی  و تحصیل  مال نامشروع برای خود و اطرافیان او  فراوان اند . تغییر و تقلیل در پروژه ی بیمارستان بعثت با سپردن ِ نظارت آن به یکی از بستگان ِ درجه اول خود و اختلاس از منابع ِ مالی آن۴۴ ،  اختلاس و بهره برداری و سوء مدیریت  در پروژه پر هزینه و ناقصِ  پل روگذر شهر سنندج ۴۵، انتقال ِ غیر قانونی ِ  امتیاز هفته نامه آبیدر از سازمان همیاری شهرداری به عنوان یک امتیاز دولتی  به نام خود ۴۶، تصرف و تملیک ساختمان بزرگ ِهفته نامه ی آبیدر و انتقال آن به یک دهم هزینه ی کارشناسی  و بدون طی روال قانونی به نام مشاور فرهنگی خود و باز پس گیری آن ۴۷!، نحوه واگذاری ، تغییر کاربری  و تغییر و تصرف در اراضی دانشگاه آزاد سنندج ۴۸، سوء استفاده  از موقعیت ِ اداری در برخورد با  پرسنل  مونث ِ دفتر ِ استانداری ۴۹ و … شماری   از اتهامات مالی و اخلاقی ِ رحیمی اند  که گویا ،  یکی  دو مورد آن منجر  به شکایت و پرونده سازی استاندار تالی ِ او عبدالله رمضان زاده رسیده است و پرونده آن  مفتوح و یا مفقود۵۰ است !

محمد رضا رحیمی  در انتخابات ِ ۷۶ با تمام توان به حمایت از ناطقِ نوری برخاست و به قصد وزارت ۵۱با او هم پیمان شد  .  رحیمی متهم است که  برای رسیدن به کرسی ِ وزارت  – و نه حتی  پیروزی کاندید مورد ِ نظر ! – در انتخابات کردستان تقلب کرده است . تفاوت ِ فاحش ِ نتیجه ی انتخابات ِ کردستان با نتیجه ی سراسری انتخابات دوم خرداد و  انتخابات چهار سال قبل  آن استان ۵۲ ، شائبه ی  تقلب  و تخلف ِ  رحیمی را تقویت می کند. رحیمی به همین مقدار بسنده نکرد و  مشاورِ فرهنگی  خود ب . و را فرمان داد تا در چاپخانه ای  به نزدیکی استانداری شب نامه هایی را علیه سید محمد خاتمی چاپ کند۵۳ و مدیر روابط عمومی وقت ف. پ را برای توزیع آن به خدمت گرفت . این رفتار رحیمی بعدها منجر به شکایت محمد خاتمی از بهرام ولد بیگی شد۵۴ اما بزرگواری خاتمی  و پا درمیانی بزرگان ۵۵ ، فرصت ِ محاکمه را از رحیمی گرفت . محاکمه ای که اگر به انجام می رسید شاید فرصت تکرار آن در عرصه ی ملی به این آسانی فراهم نمی شد .

مردم ِ کردستان ، محمد رضا رحیمی را  به دخالت داشتن در قتل های زنجیره ای داخلی و خارج کشور و همکاری در عملیات  تروریستی علیه اپوزیسیون  متهم می کنند. اتهاماتی که اشارات اخیر و متقابل احمدی نژاد و رحیمی در خصوص  سابقه ی دیرین آشنایی به آن قوت می بخشد۵۶ .

و اما ، همکاری با مافیای مواد ِ مخدر ،  ترانزیت  و توزیع ِ آن ۵۷ شاید مهلک ترین اتهامی باشد که محمد رضا رحیمی در استان کردستان با آن روبروست .یکی از منابع ِ اطلاعاتی این نوشته ۵۸ ، که از ساکنان بومی کردستان است ، می گوید : » اگر قرار باشد روزگاری    مجال ِ محاکمه  ی رحیمی  برای مردم استان کردستان فراهم شود ،  هزاران خانواده ی کرد ، به خاطر اعتیاد ِ خانمان سوز جوانان  خود  علیه او شهادت می دهند «.  مقایسه ی آمار ِ مصرف ِ مواد مخدر قبل و بعد از دوران ِ استانداری رحیمی و   سخن مشهور او که ادعا کرده بود » به جای اسلحه به دست کردها وافور داده است «۵۹ می تواند مبانی دیگری برای این اتهام باشند . انجمن مردمی مبارزه با مواد مخدر استان کردستان ، معتقد است بنا بر آمارنیمه  رسمی کردستان ، پیش از ورود رحیمی پاک ترین استان کشور از لحاظ مواد مخدر بوده است و علیرغم هم جواری با استان های کرمانشاه و همدان که  همواره در صدر مصرف مواد مخدر قرار داشته اند ، استان کردستان در قبل و بعد از انقلاب  رتبه ی آخر مصرف مواد مخدر در کشور بوده است . هم چنین  تصادف ِ مشکوک و منجر به فوت ِ  یکی از عوامل اصلی ترانزیت مواد مخدر در  جاده  قروه – کردستان ۶۰، سر نخ هایی است که می تواند منجر به نخ نما شدن  «پروژه ی  جایگزینی » رحیمی  در استان کردستان شود .

محمد رضا رحیمی درروز  دوم خرداد ۷۶ در بخش خبری استان کردستان ،  بر پرده  صدا و سیما ظاهر شد تا آخرین پرده ی  نمایش تقلب را برای مردم کردستان کامل کند . رحیمی در آن روز با حمایت بی پرده و قاطع از ناطق نوری  ، در پاسخ به کسانی که انتخابات دوم خرداد را روزنه امیدی برای رفتن رحیمی می دانستند ،نا امیدانه !اعلام کرد :» اگر کوههای آبیدر و شاهو جابجا شوند ، من جابجا نخواهم شد و نمی روم «۶۱ . نا امیدی رحیمی بی سبب نبود . بهار اصلاحات فرا رسید و خزان ِ دولت رحیمی در راه بود . شهریور ۷۶ در حالیکه تنها هفده روز از مراسم تنفیذ سید محمد خاتمی گذشته بوده  ، عبدالله نوری در سفری سر زده به استان کردستان آمد  و عبدالله رمضان زاده را با خود آورد تا از طنز روزگار ،  در دامنه ی «کوه آبیدر » حکم بر کناریِ رحیمی را به او ابلاغ کند .  آن  روز و آن حکم  بذر کینه ای شد که سالیان بعد  رحیمی  به انتقام آن  رمضان زاده  را به دادگاه بکشاند۶۲ . روزی که کردستان  خبر می داد   : رحیمی  رفت …

چهارم  : جدایی از کردها  ، دوستی با کردان bj

برکناری رحیمی از استانداری کردستان ، تلخ ترین و شاید تنها شکست سیاسی او در حفظ و نگهداری قدرت باشد . رحیمی  مشاور محمد یزدی  رئیس قوه قضائیه و عضو  شورای نگهبان شد  تا به تهران باز گردد . اتهامات رحیمی در مرکز از قوه قضائیه  آغاز می شود .  رفت و آمد های  محمد رضا رحیمی به یکی از مراکز  تحت ِ نظارت محمد یزدی و فرزندش۶۳ و وساطت های اوبرای  محکومین و متهمین ِ  و هم چنین کاندیداهای رد صلاحیت شده در شورای نگهبان ۶۴، از  حجم  اتهام های فراوان و سنگینی حکایت می کند که  روزگاری محمد رضا رحیمی باید پاسخگوی آن باشد .

محمد رضا رحیمی در مرکز ، به  قوه قضائیه بسنده نکرد و هم زمان  به مشاورت و مجاورت و مجالست ِ عبدالله جاسبی در دانشگاه آزاد رفت۶۵ ،  تا در آنجا نیز خیلی از اتهامات را بر دوش بگیرد . رحیمی متهم است که در سال ۱۳۷۸ در دانشگاه  آزاد خود را  دکترای حقوق نامید۶۶ و پس از آنکه به سمت ِ مشاور عالی ِ جاسبی قناعت نکرد ! به ریاست دانشکده حقوق دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز درآمد تا  عوضعلی کردان با مدرک فوق دیپلم استاد دانشگاه شود ، و حلقه ی یاران ِ مشهور ِ  دیپلم و فوق دیپلم خود را به مشاوری دکتر جاسبی ! قائم مقامی دانشگاه آزاد ، استادی دانشگاه آزاد و… برساند۶۷ . رحیمی دوباره متهم است که در دانشگاه آزاد که خود  مدارک دکترا و فوق لیسانس ارائه می داد  از کسانی بهره گرفت که حتی یک واحد دانشگاهی عالی هم نگذرانده بودند . دانشگاهی که گویا خود رحیمی مدرک کارشناسی ارشدش را از آنجا گرفته است . مدرکی که در سال ۷۹ و یک سال پس از مدرک دکترای او صادر شده است ! مدرکی که  جعل آن ، حداقل اتهام رحیمی است که اگر  مانند ِ کردان شانس بیاورد  می تواند پوششی  برای ِ سایر اتهامات او باشد۶۸ .

محمد رضا رحیمی از طرف ِ  دوستان و معتمدان ِ خود نیز  متهم است . او متهم است با استفاده از امکانات وزارت اطلاعات ، مرکزی را تحت عنوان  انستیتوی کُرد ۶۹ در تهران  راه اندازی کرده است ، تا در پوشش فرهنگی ، ضمن ِ  دخالت در امور داخلی  عراق و ترکیه ، مرکزی برای مبادلات تجاری و مرزی با  آن کشور ها باشد ، تا جایی که قوه قضائیه دست اندر کاران آن را به اتهام مبادلات غیر قانونی  و اخذ رشوه از مقامات عراقی ! تحت پیگرد نا فرجام قرار دهند۷۰ و  وزارت امور خارجه عراق در نامه مشهورش به ایران ، به صراحت از آن  به عنوان یکی از نمونه های دخالت ِ ایران در امور داخلی  آن کشور کند ۷۱ . جستجو در عناوین همکاران این مرکز باز هم،  به عواملین تقلب در انتخابات ۷۶ بر می گردد ، که هم اکنون با پوشش فرهنگی و روزنامه نگاری۷۲ و تجاری و بازرگانی  به فعالیت خود ادامه می دهند .

در سال  ۸۲ ، محمد رضا رحیمی ،  مزد ِ  وساطت ِ های  خود برای نمایندگان مجلس  و شورای نگهبان را گرفت و به حکم ِ مجلس ِ هفتم ، به  دیوان محاسبات رفت  . اطلاعات  اغراق آمیز و دو ر از ذهن و جهت دار ِ رحیمی ۷۳ در دیوان ِ محاسبات  اتهامی است که می تواند رحیمی را به «اخلال در امور اقتصادی» کشور متهم کند چنانچه وزیر وقت اقتصاد ِ وقت را شاکی کرد۷۴ و احمدی نژاد به فریب داد۷۵ . اعلام لیست  ۱۱۹ نفره اخلاگران ِ اقتصادی ۷۶ ،  ارائه اطلاعات جهت دار و نادرست  در خصوص ِ مدیرعامل و  هیات مدیره  ِ  بیمه ایران ۷۷و  ادعای گرفتن رشوه در ماجرای  قرارداد ِشرکت کرسنت ۷۸نمونه هایی از  اعمال ِ رحیمی است که مبانی این اتهام اند . اعمالی که  «ایمان ِ » رحیمی ۷۹را  به  احمدی نژاد اثبات کرد و توانایی او را هم در «خبر سازی های ِ »  مطلوب ِ احمدی نژاد نشان داد .

رحیمی در دیوان محاسبات اتهام ِ دیگری هم دارد . رئیس دیوان ِ محاسبات در حالی که کارمند خود را به خاطر ِ چند برگه ی کاغذ ، تنبیه کرده بود۸۰ ، در معاملات و مبادلات  مشکوک ِ مالی دخالت کرده است  تا جایی که حسین شریعتمداری هم صدایش بلند شود و هشدار دهد ۸۱. انجام مذاکرات رحیمی و کردان با یکی از شرکت های  طرف قرارداد با وزارت نفت در وزارت کشور ۸۲ که  اتفاقاَ !رحیمی   بر آن دست گذاشته بود  ،   تاسیس شرکت هایی با پوشش بازرگانی و عمرانی در تهران۸۳ به همکاری همان حلقه ی مشهور و استفاده از آنها در جهت وساطت و رایزنی با مدیران اجرایی و شرکت های خارجی اتهام دیگری است که متوجه  ریاست سابق ِ دیوان ِ محاسبات ِ کشور است . حجم کلان ارقام ِ این معاملات و مبادلات صدای کسان دیگری را هم درآورد تا جایی که میر حسین موسوی در یکی از مناظرات مشهور خود – البته بدون ِ ذکر نام – از آن گلایه کرد۸۴ و این گونه اقدامات را یکی از انگیزه های خود برای شرکت در انتخابات دانست .

در سال ۱۳۸۷ پور محمدی وزیر ِ وقت کشور ، نشان داد که نمی خواهد «همه ی» خواسته های احمدی نژاد را در وزارت کشور تامین کند۸۵ .در حالی که پرونده انتخابات مجلس هشتم بسته نشده بود ۸۶،احمدی نژاد به دنبال گزینه برای وزیری می گشت که سابقه ی  » خیانت به کاندیدای ِ انتخابات۸۷ » را نداشته باشد ! یک جستجوی ساده و یک «سخنرانی ِ مشهور۸۸ «، کافی بود تا محمد رضا رحیمی را کاندیدای  وزارت کشور کند و با تعجیل  حکم سرپرستی او را صادر کند۸۹، تا مجری دور دوم ِ انتخابات مجلس  و انتخابات دور دهم ریاست جمهوری باشد .  گزارش ِ پور محمدی به  رهبری و مخالفت رهبری با این حکم۹۰ رحیمی را از رسیدن به وزارت کشور بازداشت و به  معاونت پارلمانی کشاند  تا  همچنان واسط نافذ و موثری   در رایزنی با نمایندگان ِ مجلس  باشد  و در عوض رحیمی  ، » بدیل و یار دبستانی خود ، عوض علی کردان » را به احمدی نژاد معرفی کرد ۹۱تا  چیزی «عوض» نشود و نگرانی های او  بابت برگزاری ِ مطمئن ِ  انتخابات ِ دهم بر طرف شود . محمد رضا رحیمی در کسوت ِ معاونت پارلمانی هم بی کار ننشست و  به » رایزنی به سبک ِ رحیمی » پرداخت تا اتهام پرداخت رشوه  به نمایندگان ۹۲را نیز به فهرست ِ اتهامات خود اضافه کند .

سکوت ِ محمد رضا رحیمی و عوض علی کردان در ایام منتهی به انتخابات و غیبت ِ آنها  حکایت ِ آرامش ِ قبل از طوفان بود . این دو » هم دانشجویی » به یاری دانشجو در وزارت ِ کشور رفتند تا  در سایه  «محصولی »  ، محصول  انتخابات را بچینند  . رفتند تا تریلوژی تقلب ۹۳ را کامل کنند و از  تجربه ی های ِ خود  در تقلب  نهایت ِ استفاده را ببرند و دامن ِ خود را به اتهام «خیانت به رای مردم» آلوده سازند . اتهامی که  بر خلاف اتهام  های ریز و درشت قبلی ، به محاکمه  در دادگاه  افکار ِ عمومی  کشید ۹۴و سرانجام  به تاریخ ِ  ایران زمین حکم آن را  نوشته خواهد شد  .

پنجم : ماکیاوللی مُرد . زنده باد ماکیاولیسم  !2iw7ytd

در زبانِ گفتمان سیاسی ، واژه ای بدنام تر از » ماکیاولیسم» نیست . فرانسویان واضعان ِ این واژه بودند و به تدریج  این اصطلاح در زبان سیاسی ، معنای فریبکاری و نیرنگ بازی و پای بند نبودن به هیچ اصل اخلاقی در زندگی سیاسی  را به خود گرفت .بنیاد این برداشت رهنمودهایی است که «ماکیاوللی» در کتاب «شهریار» به کسانی می دهد که جویای قدرتند . ماکیاوللی  نیرنگ بازی و فریب را در بازی قدرت اصلی ضروری و ناگزیر می دید . بسیاری نیز برداشت و دانش شان  درباره ی ماکیاوللی و اندیشه های او بیش از این نیست ، اما از دیدگاه سیاست شناسانِ مدرن ، ماکیاوللی نخستین کاونده ی ماهیت ِ قدرت و پیشرو اندیشه ی علمی در این زمینه است . اگرچه دامن ِ نیکولو ماکیاوللی از بسیاری از بدفهمی ها ی رایج پاک است ، اما او نخستین کسی بود که علم سیاست را بر مبنای «پژوهش در رفتار بشری » بنیاد کرد  ، نه «پیشداوری های اخلاقی«۹۵ .  ماکیاوللی در تبیین فلسفه ی خود ، از دو واژه ی  «هنر»۹۶ و  «بخت» ۹۷ بسیار بهره می گیرد و آنان را  در عالم ِ سیاست ، بسیار مهم می داند . بی خود نیست که انگلیسی های حادثه را بزرگترین دشمن سیاستمداران می دانند و هیتلر  همیشه نسخه ای از «شهریار» را بر بالین داشته است .

انقلاب ِ اسلامی ایران حادثه ای غیر قابل انکار است و محمد رضا رحیمی ، پله ها ی ِ نخستین ِ نردبان ِ قدرت را  ، به مدد ِ فضا ی انقلابی  کشور بالا رفت . در استانی که برخوردای از مذهب تشیع ، امتیازی بالقوه است و در زمانی که  مرحوم صادق ِ خلخالی ، زبان ِ  اسلحه و آئین اعدام را بر فضای ِغرب کشور حاکم ساخت  ، برخورداری از جایگاه  دادستانی سکوی محکمی  برای کسب قدرت بود .  رحیمی پله ی دوم قدرت را با تکیه بر تفاوت های مذهبی در شهرستان قروه به دست آورد . تفاوت های  مذهبی تشیع و تسنن  ،  و بر جسته سازی آن تا حدِ یک ِ تقابل  مذهبی ، آن هم در شهرستانی که اکثریت آن  را اهل تشیع تشکیل می دادند ، نشان گر «بخت» و » هنر » رحیمی  به عنوان یک شهروند ِ شیعی  است . به مدد همین بخت و هنر ، رحیمی به مجلس  راه یافت تا مجالی برای «هنرمندی» خود پیدا کند . خوش خدمتی های پنهان و آشکار رحیمی به اربابان قدرت  و بخت ِ  «مرز شناسی  و مرکز  نشینی»  جولانگاه خوبی برای رحیمی شد  .

قدرت سیاسی  – و نه اقتدار ِ سیاسی –  آرمان ِ محمد رضا رحیمی  است به همین علت ،  رحیمی همواره مانند  «سریش «۹۸به قدرت چسبیده . از خوش اقبالی رحیمی که بگذریم ، » دست بوسی و مجیزه گویی » موثر ترین  هنرهای رحیمی  در رسیدن به آرمانش بودند . رحیمی  با دست بوسی  هاشمی رفسنجانی۹۹ و پیامبر خواندن ِ محمود احمدی نژاد به بارگاه هر دو رئیش جمهور راه یافت .  رحیمی در سال ۱۳۸۴ با تمام توان از رفسنجانی که شانس اول ِ ریاست جمهوری به حساب می رفت حمایت کرد و یکسال بعد رقیب سیاسی او احمدی نژاد را به جایگاه پیامبران برد . استاندار ِ کردستان ، آن گاه که هاشمی رفسنجانی در  آسمان ِ قدرت بود ، با تراکتور ۱۰۰به استقبال هاشمی رفت  ، اما در سال پایانی  ریاست جمهوری ِ ،  فرمانش را برای بی طرفی و تقلب نکردن در انتخابات ندیده گرفت و   در سال ۷۵و ۷۶ هر آنچه در توان داشت از آبرو و جان و مال در اختیار ناطق نوری قرار داد ، که آن زمان  شانس اول ریاست جمهوری بود  و  هم اکنون به کابین کسی در آمده است که  ناطق ِ نوری حاضر نیست در مراسم تحلیف و تنفیذ او شرکت کند  و او ناطق ِ نوری را به فساد متهم می کند .

«هنر «محمد رضا رحیمی در دستیابی  و نگهداری قدرت  ، در کنار «شانس » هایی  که به او روی آورده است ،   همان دو واژه مشهوری  هستند که  ماکیاوللی بیان کرده است . و نیم نگاهی به زندگی سیاسی  ِ محمد رضا رحیمی   نشان می دهد که محمد رضا رحیمی همیشه به قدرت وفادار بوده است و به حق  فرزند ِ زمان خویشتن۱۰۱ است .

باری ، به زعم نگارنده -که همه چیز را فلسفی- منطقی  می بیند – ، آنچه دشمنان و دوستان  ، مخالفان و موافقان ِ  رحیمی را شکل می دهد ، مشی  ماکیاولیستی  اوست که  در یک پیشداوری اخلاقی همواره مردود است  اما،  با پژوهشی در رفتار بشری ،  روایتگر آن است  که  » جهان همیشه پر از آدمیانی بوده است با شهوت های یکسان » ۱۰۲.

و اگر قرار باشد این نوشته را اندک ارزشی باشد  ، هدیه ی است برای استادم ،

عبدالله رمضان زاده ،  نمونه عملی و نادر ِ  سیاست ِاخلاقی در ایران زمین.

————————————————————————————————–

*   کلیه منابع و ماخذ این نوشته را در  اینجا ببینید .                                                     منبع : جرس ( جنبش راه سبز )

کد گشایی از یادداشت علیرضا بهشتی خطاب به توکلی

سپتامبر 23, 2009 15 دیدگاه

کد گشایی از یادداشت  نگران کننده ی علیرضا بهشتی شیرازی

آیا « ولی امر» ، « متولی امور» است ؟

——————————————————————-

( پیام نگران کننده ) دکتر بهشتی دو جمله کوتاه،  اما نگران کننده  ،دارد : 1. دیگر لازم نیست تا فردا صبرکنید؛ «متولیان امور» حرمت شکنی از استثنائات را از دیروز شروع کرده‌اند.2. اگر باور نمی‌کنید، تا فردا صبر کنید.

فردا ؟ دیروز ؟ امروز یکم مهر ماه ۱۳۸۸ است . براستی دیروز چه رخ داده است که دکتر بهشتی  آن را حرمت شکنی از استثنائات می داند ؟ فردا چه رخ می دهد که تمام گفته های دکتر بهشتی را در آن می توان باور کرد ؟فردا ، اجلاس خبرگان به پایان رسیده است و احمدی نژاد از نیویورک برگشته است . یعنی هیچ گونه نگرانی از حرمت شکنی از استثنائات ، بابت اجلاس خبرگان و یا سفر به سازمان ملل وجود ندارد ؟   آیا این حرمت شکنی بزرگ همان دستگیری بزرگان جنبش سبز نیست ؟ آیا این حرمت شکنی  برکناری هاشمی رفسنجانی از ریاست خبرگان نیست ؟

——————————————————————

اصل خبر این است : در پی نگارش نامه‌ای از سوی دکتر احمد توکلی خطاب به مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی، سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، سردبیر روزنامه کلمه سبز در نامه‌ای به موارد مطرح شده در این نامه پاسخ داد….beheshti1

قبلاْ در اینجا گفته ام که نوشته های  مشاوران عالی و درجه یک موسوی را باید جدی خواند و جدی گرفت . امروز  یادداشت جدیدی  از آقای علیرضا بهشتی شیرازی  به بهانه نامه ی  توکلی به خاتمی و موسوی منتشر شد . یادداشتی بسیار دقیق، اما نگران کننده ! . کد گشایی از کل یادداشت را به فرصتی دیگر می گذارم اما سه پیام اصلی آن  و نگران کننده ی آن باید هر چه زودتر  شنیده شود .

پیام اول : علیرضا بهشتی در یک  تعبیر عجیب و خارق العاده    » فرماندهان و سازمان‌دهندگان حوادث تلخی که بر کشور گذشت » . را  متولیان امور ؟! می نامد .

صفت های این متولیان امور را  را بهشتی در همین یاد داشت آورده است ، دقت کنید  :

  • ضایعات این چندماهه، حتی حرکات عصبی گروهی از راهپیمایان در روز قدس، نتیجه خطاهای پی در پی متولیان امور است …
  • هیچ‌کس نمی‌داند از فرماندهان و سازمان‌دهندگان حوادث تلخی که بر کشور گذشت باید با چه عنوانی نام ببرد. ما اجمالا نامشان را گذاشته‌ایم «متولیان امور»؛ متولیان اشتباهات این چند ماهه .
  • اشتباهات این چند ماهه محصول رفتار کسانی است که تصور می‌كنند اگر یك امر موهوم را ده بار با صدای بلند و اعتماد به نفس كافی فریاد بزنند آن امر موهوم به واقعیت تغییر ماهیت می‌دهد و چون این تغییر ماهیت صورت نمی پذیرد همواره به دنبال مقصر هستند. از نظر آنها تقصیر همیشه در یک جایی بیرونی قرار دارد؛ بیرون از مرزها، بیرون از نظام، بیرون از حلقه خودی‌ها، بیرون از جلسه تصمیم‌گیری‌ها، بیرون از هر جایی که آنها هستند؛ از نظر آنها همه متهم به خیانت و ارتباط با اجنبی و جیره‌خواری و هر اتهام دم‌دستی و نخ‌نمای دیگر هستند، همه به جز خودشان و در الصاق این اتهامات استثنایی جز خودشان وجود ندارد.
  • این موسوی بود که اجازه نداد مردم در دام تبلیغات کسانی بیفتند که می‌خواستند اسلام را به خطاهای «متولیان امور» متهم کنند.

beheshtiاما مشکل چیست ؟ بهشتی می گوید :  متولیان امور!؟ مشکل امروز ما این است که کسی آنان را نمی شناسد و به وظایف آنها توجه نمی کند ! :

  • آیا فکر نمی‌کنید برای تامین چنین هدف مهمی متولیان امور هم وظایفی دارند؟ وظایفی که خود باید بار سنگین آن را بردارند؟ و لا تزر وازرة وزر اخری و ان تدع مثقلة الی حملها لا یحمل منه شی و لو کان ذا قربی. و هیچ باربردارنده‌ای بار دیگری را بر نمی‌دارد و اگر دیگری را به برداشتن بار سنگین خود فراخواند، چیزی از آن برنخواهد داشت، اگرچه خویشاوند باشد.

پیام اصلی اینجاست :  ولی امر متولی چه اموری است ؟ آیا هیچکس باید باری را که بر دوش ولی امر گذاشته شده است بردارد ؟! براستی باری که بر دوش ولی امر گذاشته شده است غیر از متولی بودن امور است ؟!

پیام دوم : ( پیام نگران کننده ) دکتر بهشتی دو جمله کوتاه،  اما نگران کننده ،دارد :

  • دیگر لازم نیست تا فردا صبرکنید؛ «متولیان امور» حرمت شکنی از استثنائات را از دیروز شروع کرده‌اند.
  • اگر باور نمی‌کنید، تا فردا صبر کنید.

فردا ؟ دیروز ؟ امروز یکم مهر ماه ۱۳۸۸ است . براستی دیروز چه رخ داده است که بهشتی  آن را حرمت شکنی از استثنائات می داند ؟ فردا چه رخ می دهد که تمام گفته های  بهشتی را در آن می توان باور کرد ؟

فردا ، اجلاس خبرگان به پایان رسیده است و احمدی نژاد از نیویورک برگشته است . یعنی هیچ گونه نگرانی از حرمت شکنی از استثنائات ، بابت اجلاس خبرگان و یا سفر به سازمان ملل وجود ندارد ؟   آیا این حرمت شکنی بزرگ همان دستگیری بزرگان جنبش سبز نیست ؟! آی این حرمت شکنی مهم برکناری هاشمی رفسنجانی از خبرگان و یا استعفای او نیست ؟ این قسمت از نوشته دکتر بهشتی می تواند مویدی بر این ادعا باشد ؟ :

  • مقاله مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی را در سایت رسمی این موسسه مطالعه کنید و ببینید آیا امام حسین (ع) را با منطق همین مقاله نکشتند؟ «معیار امام راحل مبنی بر » حال فعلی افراد » برای ارزیابی میزان پایبندی خوش‌سابقه‌ها به اصول و آرمان‌های انقلاب و نظام اسلامی ، قطعا» شامل حال اعضای خانواده و بستگان خود ایشان نیز می‌شود، زیرا اگر به فرموده امام «حفظ نظام از اوجب واجبات است » ، بنابر این در صورت غفلت یا کژتابی افراد مورد احترام نسبت به آرمان‌های اصیل انقلاب و نظام ، نمی‌توان حرمت آنها را بر حیثیت و اعتبار نظام – که خونبهای هزاران شهید و مرهون ایثارگری جوانان فداکار و گمنام این سرزمین است – مقدم و مرجح دانست». ان الحسین خرج عن دین جده فدمه هدر. حسین از دین جدش خارج شده است پس خونش را باید ریخت.

پیام  سوم ( تیر آخر یا تیر خلاص ) : علیرضا بهشتی تیر آخر را امیدوارانه ،  به امید خلاص ملت رها کرده است . او  معتقد است که وقت آن رسیده است که  متولیان امور با واقعیت روبرو شوند ، تا پشتشان به خاک مالیده شود و فرماندهی همه چیز کشور از دست آنان خارج گردد؟

  • «متولیان امور» از قرار زورشان به همه چیز و همه کس می رسد جز واقعیت. تنها واقعیت است که پشت آنان را به خاک می‌مالد.
  • اینک صد روز است که جامعه ما صحنه اجرای تدابیر پرهزینه آنان است. آیا امروز بحران عمیق‌تر است یا سه ماه پیش؟ آیا در جمعه سبز که نه تهدیدی در کار بود و نه تلاقی چند تعطیلی متوالی مردم را به سفر آخر تابستان تشویق می‌کرد معترضین به نتایج انتخابات پرشمارتر به خیابان آمدند یا در روز قدس؟ کاملا پیداست که هیچکدام از راه حل‌های «متولیان امور» فایده‌ای به همراه نداشته است. آیا وقت آن نرسیده است که دیگر به تحلیل‌های مالیخوالیایی آنان اعتماد نشود و فرماندهی همه چیز کشور از دست آنان خارج گردد؟

به زعم من – که همه چیز را فلسفی – منطقی می بینم ، به این همه شباهت باید شک کرد !  دکتر بهشتی پیام ِ  معرفی متولین امور ،  دستگیری  سران جنبش سبز و برکناری هاشمی رفسنجانی از خبرگان و مواجهه با واقعیت بزرگ را مخابره کرده است .

متن یاد داشت خارق العاده علیرضا بهشتی شیرازی درپارلمان نیوز  موجود است .

تکمیلی  : سلام نیوز : یک تماس مهم با آیت الله هاشمی رفسنجانی موجب شد که ایشان ریاست جلسه اختتامیه خبرگان را به هاشمی شاهرودی بسپارد.آیت الله هاشمی رفسنجانی در جلسه اختتامیه خبرگان رهبری حضور نداشت و یک منبع آگاه در دفتر ایشان به پایگاه خبری سلام گفت که؛ علت اصلی عدم حضور ایشان تماس مهمی بود که با آیت الله هاشمی گرفته شد و وی نیز جلسه را ترک کرده است.این منبع آگاه به خبرنگار سلام گفت: آیت الله هاشمی رفسنجانی روز گذشته جلسه مهمی با رهبری داشتند و امروز نیز با ایشان جلسه خواهند داشت.وی در پاسخ به این سوال که خروج آیت الله هاشمی پس از تماس با ایشان ارتباطی به جلسه مهم ایشان با رهبر انقلاب دارد یا خیر؟سکوت کرد.

پی نوشت :  این خبر پس از دقایقی از سایت سلام نیوز حذف شد !

افتضاح جدید بیست و سی

سپتامبر 22, 2009 18 دیدگاه

باز هم  سناریوی ِ سعیده پور آقایی

بیست و سی چند لحظه پیش نشان داد که خانم سعیده پور آقایی زنده است . این خانم ادعا کرد از تراس خانه بیرون پریده و پایش شکسته و  فرار کرده است . لطفا بیست و سی به این چند سوال هم پاسخ دهد :

۱. خانه سعیده پور آقایی در طبقه چندم آپارتمان قرار دارد ؟

۲. در کدام بیمارستان و توسط کدام دکتر ایشان ویزیت شدند ؟

۳. چه کسی برای ایشان مجلس ختم گرفت ؟

۴. آیا کسی که برای ایشان مجلس ختم گرفته قصد فریب افکار عمومی را داشته است یا نه ؟

محض اطلاع : مادر ایشان هنگام ورود به خبرنگاران سی و بیست ( همان بیست و سی سابق ) گفت : بفرمائید ، از طریق آسانسور بالا بیایید ! در ضمن ایشان ۱۶ ساله اند و به سن قانونی نرسیده اند و نیاز به سرپرست قانونی برای معالجه در بیمارستان دارند ، فعلا همین !

اینجا را هم ببینید بد نیست !

http://www.madyariran.net/?p=2149

هفت سوژه ، هفت تحلیل ، هفت نتیجه

سپتامبر 20, 2009 3 دیدگاه

هفت سوژه ، هفت تحلیل ، هفت نتیجه

 ۱. عید فطر  :

               در حالی که دفتر مقام محترم رهبری  روز یک شنبه را به عنوان اول شوال و عید فطر اعلام کرد ، قریب به اتفاق ِ مراجع تقلید روز یک شنبه را روز آخر ماه رمضان اعلام نمودند و از مقلدین خود خواستند تا در این روز ، روزه دار باشند …. اختلاف در  رویت ماه ، مسئله جدیدی نیست اما این اختلاف امسال رنگ و بوی مخالفت سیاسی به خود گرفت . جمهوری اسلامی متهم است که از بدو تاسیس دین را در خدمت سیاست قرار داده  و از نمادها و مراسم و شعارهای دینی برای کسب قدرت سیاسی بهره گرفته است و این غیر از  توجیه دینی و شرعی  اساس ِ حکومت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه  است . عید فطر امسال این استفاده را عیان ساخت و  بالاترین مقام رسمی کشور  برای رسیدن به هدف ، وسیله را توجیه کرد .

۲.حضور هاشمی رفسنجانی و سید حسن در نماز عید فطر : 

             …اصل ِ شرعی این عمل مشکلی ندارد و  از آنجا که نامبرگان خود مجتهد محسوب  می شوند مشکلِ تقلید و چرایی تقلید نیست … جنبش جوان ِ سبز ، ممکن است این گونه حرکات را نپسندد ،  اما نباید بر این گونه بازی های سیاسی  خرده بگیرد . جایگاه هاشمی و سید حسن در جنبش سبز تعریف شده است و از این جایگاه نباید توقعات نابجا داشت . هم چنین  مداقه و تامل در رفتار های سیاسی هاشمی  باید عمیق تر از رفتار کسانی چون مهدی کروبی باشد،به خصوص اکنون که اجلاس خبرگان رهبری در پیش است … آنچه که جنبش سبز باید به خاطر بسپارد  و از آن غافل نشود خطر تبانی  میان سیاستمداران نیست ، بلکه خطر  اصلی ، تغییر ، تقلیل و یا انحراف خواسته اصلی جنبش سبز است …  آقای هاشمی به خوبی  بداند  خواسته اصلی جنبش سبز دفاع از حق طبیعی رای  دادن است  و دفاع از افراد و اشخاص و گذشته و آینده دیگران تنها تبعات این خواسته اند نه اساس آن . مهدی هاشمی ، سید حسن خمینی ، هاشمی رفسنجانی و دیگران  خواسته یا ناخواسته ، به اختیار یا به اجبار  یاوران و همراهان ِ جنبش سبز اند ، مادامی که  خواسته اصلی جنبش سبز را فراموش نکنند  و به آن طمع نورزند .

۳.سخنان رهبری در عید فطر :

            …مثلا عقب نشینی کرد . با این تحلیل کاملا مخالفم . هاشمی پشت سر او نماز کرد و او هم  تنها به هاشمی یک آوانس داد و به خیال خود رهبری کرد  و مخالفان را نوازش کرد و افکار عمومی را فریب داد… از تحلیل هایی که دوباره می خواهند ایشان را فصل الخطاب قرار دهند و از نمد ِ جملات ِ ایشان برای خود کلاهی بدوزند  در حیرتم . گویا برای این تحلیل گران ،  بدیهی ترین جمله انسانی- حقوقی-شرعی  از زبان ایشان غنمیت است … خطای ِ عمده این تحلیل گران آن است که تفاوت جنبش سبز با اصلاحات را گم کرده اند .

۴. روز قدس :

            …روز قدس ، روزی برای تجدید قوای جنبش سبز بود . هم چنین روزی برای استهلاک بیشتر دولت ِ کودتا …. سران ِ جنبش سبز – اما-  به نیکی  از این تجدید قوا بهره نگرفتند ، جای ِ خالی ِ  حداقل یک بیانیه از جانب آنان ، با تاکید بر حق انتخاب و حق رای ملت های ایران و فلسطین  در روز قدس به چشم می خورد … تردیدی نیست ، تمام مناسبات و مناسکات ِ  ملی و مذهبی ، میعادگان جنبش سبزاند و  اگر از این  فرصت ها  بهتر استفاده  شود ،   سرانجام  در یکی از اعیاد ِسبز  ، دولت  کودتا  به قربانگاه می رود و…

۵.ترورهای زنجیره ای کردستان :

         تجربه به ما آموخته است که در کشور ایران ، چه چیزهایی از کردستان شروع می شود ! «نـــه»  ی بزرگ ِ دوم خرداد در سال ِ  76  به سیاست های  حکومت ، چهار سال قبل در کردستان اتفاق افتاده بود … تصاویر  و ویدیو های منتشر شده  در این مدت شهادت می دهند که   اعدام ها ی بدون ِ محاکمه و تجاوزهای جنسی  سالیان دور و نزدیک در کردستان اتفاق افتاده اند .  سران  کودتا از احمدی نژاد و مشایی و رادان و رحیمی و هاشمی ثمره و حتی قاضی دادگاه نمایشی کار آموزی خود را در کردستان بسر برده اند . خودی و غیر خودی خطی بود که  از همان بدو  پیروزی انقلاب  در کردستان کشیده شد و حتی همین اختلاف اخیر بر سر عید فطر سالهاست که در کردستان قربانی می گیرد …. از طرف دیگر نگاهی به اشخاص ترور شده نشان می دهد که نقطه اشتراک  ترورِ نامبرگان  حداقل ِ شهرت و حداقل ِ هزینه  است . یعنی کسانی ترور شده اند که  هم نامی میان  مردم دارند  ، هم سری میان ِ دولت . هم محبوبیت ِ چندانی  میان ِ  مردم ندارشته اند ، و هم اهمیت ِ چندانی برای ِ دولت …. پیام ِ اصلی این ترورها از هر طرفی که باشد ،  نوعی تهدید و زبانی جدید  برای پیام رسانی است …

۶.گروگان گیری خانوادگی  :

          … زندانیان ِ فعلی ِ جنبش ِ سبز  نشان داده اند که قهرمان نیستند ،  انسان اند و  به خطوط ِ قرمزی پای بند اند  و در عمل از تئوری جان برتر از حق  پیروی می کنند . به غیر از چند تن از آنان ، سایرین دیر یا زود به این نتیجه رسیده اند …. اعترافات زود هنگام ابطحی و عطریان فر ، افتضا ح  ِ عاطفه امام  و گروگان گیری های جدید خانوادگی   نشان  می دهد که  دولت ِ کودتا را متوجه پاشنه آشیل ِ زندانیان ِ جنبش سبز شده است …. رفتار ها و رایزنی های خانوادگی و دفاع فردی جلایی پور  پدر ، سکوت ِ  بی معنی ِ محمد رضا خاتمی و دیگران ، نامه اخیر سازمان مجاهدین  به رئیس قوه قضائیه و تفاوت ِ رنگ ِ  زندانیان  و ناگفته های تلخ دیگر ، مجالی مفصل برای  آسیب شناسی این نقطه ضعف و یا این ویژگی ِ بارز  می طلبد …. 

۷.احضار ِ کروبی به دادگاه :

          …واضح بود که چنین اتفاقی خواهد افتاد . گمان می کنم اولین کسی بودم که  همین جا این مورد را به سران ِ جنبش یاد آوری کردم … گویا پروژه این است :  دادگاهی کردن ِ کروبی به لحاظ ِ افکار عمومی و جهانی کم هزینه تر است . ..راضی کردن ِ هاشمی ،  ترساندن ِ خاتمی و  بایکوت کردن ِ موسوی … برای این نقشه ی شوم باید طرحی داشت . موسوی باید تحرک خود را بیشتر کند . خاتمی باید از آبروی ِ  کروبی دفاع کند  ، حتی اگر لازم باشد سپر شود . هاشمی هم  اگر راضی شود ، عاقبت به خیر نخواهد شد . شاید از این دام بجهد اما در دام روزگار خواهد افتاد . از ما گفتن

نتیجه ها  :۱. سران جنبش باید از فرصت ها بهتر استفاده کنند . ۲. سران جنبش باید ابتکار عمل را در اختیار بگیرند . ۳. سران جنبش نباید یکدیگر را تنها بگذارند ۴. از  بزرگواری  و حوصله و صبر ، بدنه ی  جنبش سبز نباید توسط ِ نخبگان  سوء استفاده شود ۵.  فرصت های بسیاری دراختیار جنبش سبز است ۶.امکان حذف فیزیکی بیشتر شده است 7..جریان اصلاحات با جنبش سبز تفاوت  دارد .

 مشروح این تحلیل ها را به مرور در وبلاگ خواهم گذاشت ..

باز هم دهن کجی احمدی نژاد به مجلس

سپتامبر 20, 2009 بیان دیدگاه

سایت رسمی ریاست جمهور ایران ، محمد رضا رحیمی را دکتر می خواند !

قابل توجه نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی ، علی الخصوص :

آقایان توکلی ، نادران ، زاکانی ، حیدرپور ، مطهری و دیگران !

 

محمد رضا رحیمی

محمد رضا رحیمی

محمد رضا رحیمی

محمد رضا رحیمی

 

نمونه هایی از لینک های مربوطه در سایت ریاست جمهوری :

http://www.president.ir/fa/?ArtID=17842

http://www.president.ir/fa/?ArtID=17834

http://www.president.ir/fa/?ArtID=17843

پیشنهاد فوری به سران ِجنبش سبز :

سپتامبر 20, 2009 بیان دیدگاه

پیشنهاد فوری به سران ِجنبش سبز :

آقایان کروبی ، موسوی و خاتمی

۱. امشب (شب ِدوشنبه )  نوبت ِ شماست .  در یک بیانیه ی  مشترک عید فطر را به مردم تبریک بگوئید و از حضور سبز آنان در روز قدس تشکر کنید .

۲. فردا در نماز عید فطر به امامتِ یکی از آیات عظام  صانعی یا منتظری حضور یابید .

برای زندانیان جنبش سبز

سپتامبر 19, 2009 بیان دیدگاه

عید سعید فطر بر تمام زندانیان ِ جنبش سبز

و خانواده های صبورشان مبارکباد

wall-(42)

دسته‌ها:واژه های سبز

خبرهای مفید و خواندنی از روز قدس تهران

سپتامبر 19, 2009 10 دیدگاه

خبر های مهم و خواندنی از روز قدس تهران (مختصر / مفید / معتبر )

با این اوضاع اینترنت غنیمته / عکس ها  رو بعد می زارم

(گزارش  سایت های جرس و موج سبز آزادی و …

را گذاشتم در پیام های مطلب قبلی )20090918173048cgh-2

  • 1. عکس های جالبی از حضور سبز ها در حال انتشار است .
    2. حضور میلیونی (حداقل یک میلیون ) سبز در راهپیمایی تهران قطعی است .
    3. سعی می شد با سبز ها درگیر شوند ولی موفق نمی شدند .
    4. چند مورد درگیری جزئی رخ داد (میان مردم )
    5. بحث های مختلفی هم میان مردم بود .
    6. احمدی نژاد به شدت شوکه شده بود . هول بود و از صحبت کردن و شعار دادن مردم کلافه بود .
    7.موفق نشدم هیچکدام از سران جنبش سبز را ببینم . ولی همه آمده بودن : کروبی :هفت تیر / خاتمی : وصال / هاشمی  :فردوسی / موسوی : نمیدونم !
    8. درگیری ها میان گارد رهبری و مردم رخ داد .
    9. اکثر درگیری ها در هفت تیر و حوالی خیابان آزادی منتهی به نواب (بین انقلاب و نواب ) بود .
    10. اشک آور زدند / خیلی
    11. چند مورد مردم سطل ها را آتش زدند . (حداقل 4 مورد را دیدم  )
    12. جلوی دانشگاه تهران می گفتند درگیری شدیده واشک آور خیلی زدن
    13. هفت تیر خشونت زیاد بود و اکثرا لباس گارد ضد شورش داشتن .
    14. بیشترین شعار ها علیه رهبری بود .(مرگ بر دیکتاتور و…
    15. می گفتن تخت طاوس (مطهری درگیریه )ولی ما نبودیم !
    16. Gmail هم از دسترس خارج شده در ایران
    17.مسیر 7 تیر تا سر کارگر در اختیار سبز ها بود . کاملا . بقیه رو نمی دونم !
    18. جمعیت زیاد بود اما متراکم نبودند . یک جورایی همه همدیگر را راحت می گذاشتند و فاصله می گرفتند .
    19 . بلوار کشاورز ( جلوی بیمارستان ) یک پارچه خیلی بزرگ دود سی چل متر رو دست مردم سبز بود . صدا و سیما جرات نخواهد کرد بلوار را نشان بدهد .
    20 .من پوستر چاپ شده ندیدم چند تا از آن قدیمی ها مثلن خود موسوی و…
    21. بیشتر درگیری ها بعد از نماز بود .
    22. گاردی ها واقعن کم آورده بودند . میگم واقعــــــــــــــــــــــــــــــن . خداییش دوست داشتن بشینن .
    23.مچ بند سبز بیشترین نماد سبز ها بود .
  • 24. بیشترین تراکم سبز ها جایی بود که کروبی بود  .
  • 25. دستگیری مردم ممکن نبود چندان  به قول دوستا کسی رو نمیتونستن دنبال کنن .
  • 26. تند ترین شعار به نظر من این بود : رهبری این آخرین پیامه … جنبش سبز ایران آماده قیامه
  • بالای پل کریمخان دیدنی بود . زیر پل یک پارچه سبز خیلی بزرگ  که متاسفانه خیلی دوام نیاورد

در حال تکمیل شدن …

پیام ها را هم ببینید . خبر های مهم سایت هایی که در دسترس نیستند ..

اخبار را در پیام ها بگذارید …خبر رسانی کنید .

روز قدس

روز قدس

گفتگوی میان راه بهتر از تماشای باران است

سپتامبر 14, 2009 22 دیدگاه

  عاشــق باش  ، ولی مراقــب باش  !

 این چند روز را نمی نویسم ، می روم میان مردم ، می روم شهرستان ها ، می روم همه را خبر کنم ،  می روم راهپمایی ِ روز  قدس  

   این خاک آن ِ من  است ، این زمین مال ِ من است .  روز قدس  آن چنان پایم را بر زمین می کوبم تا زمین زیر پای غاصبان بلرزد .

 29550
بی قرارم،
می خواهم بروم،
می خواهم بمانم،
دارم در ترانه ای مبهم زاده می شوم،

امروز هم کسی اگر صدایم کرد،
بگو خانه نیست،
بگو رفته است شمال،
گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقفه ام پنهان کنم،

آیا میان آن همه اتفاق،
من از سر اتفاق زنده ام هنوز!

هی ساده. ساده!
از پس آستین گریه گمان می کنند:
آسمان فردا صاف و هوای رفتن ما آفتابی ست،
حالا تو هم بلند شو بگو «ها» و برو!
29556
می ترسم، مضطربم،
و با آنکه می ترسم و مضطربم،
باز با تو تا آخر دنیا هستم،

خسته ام ری را،
میایی همسفرم شوی؟
گفتگوی میان راه بهتر از تماشای باران است


اشتباه از ما بود،
اشتباه از ما بود که خواب سر چشمه را در خیال پیاله می دیدیم،
دستهامان خالی،
دلهامان پر،
گفتگو هامان مثلن یعنی ما!
کاش می دانستیم،
هیچ پروانه یی پریروز پیلگی خویش را بیاد نمی آورد،
حالا مهم نیست که تشنه به روءیای آب می میریم،29554
از خانه که میایی،
یک دستمال سبــــــــــــز 

گزینه شعر فروغ و تحملی طولانی بیاور،
احتمال گریستن ما بسیار است!

حالا دیدار ما به نمی دانم آن کجای فراموشی،
دیدار ما اصلن به همان حوالی هر چه با دا باد،
پس با هر کسی از کسان من از این ترانه ی محرمانه سخن مگوی،
نمی خواهم آزردگان ساده ی بی شام وبی چراغ،
از اندوه اوقات ما باخبر شوند.

قرار ما از همان ابتدای علاقه پیدا بود،
قرار ما به سینه سپردن دریا وتشنگی نبود،
پس بی جهت بهانه میاور،
که راه دور و خانه ی ما یکی مانده به آخر دنیا ست!

29558باران می آید، هوا ابری ست،
تو می گفتی: با آسمان ابری، زیر باران عاشق می شوی!…
و من همه ی روزهای ابری به همه ی عشق های بارانی تو فکر می کنم.
 
یادت هست می خواندیم:
سلا م! حال همه ی ما خوبست ،
یادت هست گفتی: عاشق باش، ولی مراقب حالت باش.
این روزها حال همه ی ما خوبست! اما تو باور مکن….

 

 

گفتگـــوی میان راه بهتر از تماشای بـــاران استمیایی همسفرم شوی؟

29552