خانه > پیام سبز > آقاي نوري علا، ايران جمعه‌ها تعطيل است

آقاي نوري علا، ايران جمعه‌ها تعطيل است

سالهاست جمعه گردي‌هاي آقاي نوري علا را مي‌خوانم. نه از سر علاقه و نه از سر جذابيت؛ بلكه از سر عادت! همان طور كه كيهان و تابناك و امروز مي‌خوانم. حاشا نمي‌كنم كه مدتي است  نوشته‌هاي آقاي نوري علا برايم جدي شده‌اند  و البته اين هم نه  به خاطر جدي شدن آقاي نوري علا و تاسيس انجمن سكولارهاست، كه  از خير سر  «جنبش سبز»  است. باور بفرمائيد هيچگاه فكر نمي‌كردم  كه روزي  بخواهم نوشته‌هاي اسماعيل نوري علا را نقد كنم، همان طور كه هيچ گاه فكر نمي‌كردم اندر مزاياي شركت در راهپيمايي روز قدس و بيست و دو بهمن  بنويسم .

بگذريم. آخرين جمعه گردي آقاي نوري علا را كه مي‌خواني، خوشحال مي‌شوي  كه ديگران هم  «جدي» شده‌اند و «ترازنامه‌ي سكولار» بر خلاف  بسياري از نوشته‌هاي نوري علا،  از كنش‌گري خبر مي‌دهد نه از خرده‌گيري. من هم – بي تعارف – به وجد آمده‌ام  و اگر نبود اين جديت در متن،  اين گونه  دكتر اسماعيل نوري علا را مخاطب قرار نمي‌دادم.

جناب نوري علا، قبل از همه مي‌پرسم: « اين مهم ترين و ـ اگر بشود گفت ـ مقدس ترين سند تاريخ بشريت » منظورتان كدام متن است؟ نكند اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر را مي‌گوئيد كه  سه سال پس از تاسيس نهاد سازمان ملل و در مجمع عمومي آن تصويب شد؟! شما كه قرار نيست  از دل يك نهاد عرفي و بر مبناي مناسبات عرفي انسان‌ها، يك «متن مقدس جديد» را براي ما علم كنيد؟ البته  آن شرط – اگر بشود گفت – را هم جدي نگرفتم‌، معذورم بداريد. مدت‌هاست كه اين «اگر و مگر » مقدس مآب‌ها را كسي جدي نمي‌گيرد.

اسماعيل خان! چه نيك گفته‌ايد خودتان كه  تا كنون كسي نتوانسته است به سكولاريزم «يک پسوند اسلامی چسبانده و آنها را ختنه و خودی کند» و هيچ حكومت اسلامي «هنوز موفق نشده است تا حکومت سکولار مذهبی را، همچون يک گزينهء ممکن سياسی، در اذهان مردم ما جا بياندازد» و چه درست استدلال كرده‌ايد  «همانقدر که احضار روز در دل تيرگی شب ناممکن است استقرار سکولاريسم نيز در بودن حکومت مذهبی و ايدئولوژيک غير قابل تصور بشمار می‌آيد».

اما جناب نوري علا! اين از سركشي سكولاريزم است كه هيچ سوار نابلد و تازه كاري نمي‌تواند بر پشت آن بنشيند نه از ناتواني اصلاح طلبي! چرا دور برويم. در  همين متن خودتان نه «سكولاريزم راستين»  به دل می‌نشيند نه «سكولار واقعي» به مقصد رسيده است. چرا  كه سكولاريزم نه افسارش را به دين مي‌دهد و نه ايدئولو‍ژي بردار است، كه هر «راستي و كجي، هر اصيل و  بدلي»  نحيف تر از آن است كه بر سكولاريم بنشيند  و افسارش را در دست بگيرد. همان بهتر كه اين واژگان راستين و واقعي  بر اين اسب سركش سوار نشوند.

آقاي نوري علا، من نمی‌دانم و واقعاً بي‌خبرم كه چه كساني درصدد «مطرح کردن خويش بعنوان رهبر اردوگاه سکولاريسم»اند،  از «کوششی که قصد منتفی ساختن گوهر سکولار يک حرکت را دارد» و  يا «تلاشی که برای ايجاد تفاوت‌های مصنوعی صورت می‌گيرد» كمترين اطلاعي ندارم. اما متن شما باخبرم می‌كند از  ستيزها و نگراني‌هاي زودهنگامي كه در ميان  سكولارهاست. متن شما از ترازنامه‌اي مطلعم مي‌كند  كه  دغدغه‌ي « مركزيت و اهميت سياسي فكر سكولاريسم و دكان‌ها و دريدن‌ها و تكه پاره شدن‌هاي آن است» و متن  مي‌ترساندم  از اينكه در ترازنامه‌ي سكولار، حكومت سكولار را « حکومت مستقل از مذاهب» مي‌نامد، و از لزوم پاي بندي سكولارها به آن مي‌گويد و ناگهان پرده بر مي‌اندازد و چهره مي‌نمايد تا  «لبان خون چكان حكومت مذهبي فرقه‌ي اماميه»  را نشان دهد. غافل از آن كه صاحب اين ترازنامه‌ي  سكولار، نه هم‌نشيني با مذهب كه مرگ آن را نشانه رفته است. صميمي‌تر بگويم آقاي نوري علا! اين «فرقه اماميه» خواندن بيش از يكصد ميليون شيعه، قبل از هر چيز مرا به ياد فرقه خواندنِ «جنبش سبز» توسط  همان حكومت «شبه مذهبي»  و «خود مذهبي خوانده» مي‌اندازد. ببخشيد، دست خودم نيست كه از اين واژه‌هاي فرقه و فتنه و خون و خون چكان  بسيار هراسانم و باز هم  ببخشيد كه از واژه‌هاي نامربوط و راهزن «شبه مذهبي» و «خود مذهبي خوانده» استفاده كردم،  كه آن هم از هيبت همان واژه‌هاي « شبه سكولار» و  «خود سكولارخوانده»ي شما بود كه بر خامه‌ام نشست.

واقع بين باشم، جناب نوري علا! هم مبارزه‌ي اصلاح‌طلبانه، به سود سكولارها خواهد بود  و هم پيروز شدن آنها. اما نه مبارزه و نه پيروزي آنها به نفع «سكولاريزم»  نخواهد بود. مي‌دانيد چرا؟ چون سكولاريزم يك خواسته‌ي اصلاح‌طلبانه نيست. يك خواسته براندازانه است و حتي بالاتر از آن خواسته‌اي است فراتر از آنچه در خانه‌ها و كوچه‌ها و خيابان‌هاي ايران مي‌گذرد. آقاي نوري علا، لازم است بدانيد كه در ايران هنوز يك انگ «كمونيسم» در بسياري از خانه‌هاي ايران كافي است تا پدر، پسر را از خانه بيرون كند و باور كنيد در خاطر همين پدران  شباهت  سكولاريسم  به كمونيسم، بيشتر ازشباهت  ولايت فقيه به فاشيسم  است. آقاي نوري علا: « باور كنيد اينجا ايران است و هنوز هم جمعه ها تعطيل است».

خلاصه اينكه، جناب نوري علا! اگر خود را سبز مي‌دانيد و اصرار نداريد كه شما را «خود سبز خوانده» بنامند، حتي براي «مشاهده و نظاره»  هم كه شده، لازم است كمي جلوتر بيائيد، آن هم  در همين شرايط كنوني كشور! به تاكيد خودتان «در همين شرايط كنوني كشور، كه اصلاح‌طلبان قادر به برانداختن سپاه پاسداران و بسيج اسلامي نيستند».

با احترام

نويسنده : سارا زرتشت ، منبع :  خودنويس

دسته‌ها:پیام سبز
  1. peerooz
    آگوست 7, 2010 در 1:41 ب.ظ.

    سرکار خانم زرتشت،
    قدیمها اصطلاحی داشتیم که لعنت به کسی که این تخم لق را در دهان مردم کاشت. حال این تخم لق سکولاریسم را در دهان مردم کاشته اند و سر مردم را به آن گرم کرده اند.
    سکولاریسم کلمه ای قدیمی ست که زمانی کاربرد داشت و بنا به احتیاج روز از ان استفاده عملی و نظری میشد درست مانند کجاوه و کالسکه که در زمان خود مفید و مستعمل بود ند.
    زمانیکه اعلامیه جهانی حقوق بشر منتشر شد و حقوق مذاهب و زنان و اقلیت ها و زبانها و قوم ها و ملت ها وغیره را در بر گرفت و به رسمیت شناخت دوره مصرف سکولاریسم هم به سر رسید ؛ چون که صد اید نود هم پیش ماست.
    متاسفانه گروهی که دیر آمده و میخواهند زود بروند این دروغ هم باورشان شده و مانند ملا که کودکان را دنبال شیرینی جشن فرستاد و خود هم دنبال آنها دوید دکان سکولاریسم را باز کرده و با شرکت غافلانی دیگر آنرا به فروشگاه زنجیره ای تبدیل کرده اند و عکس مار میفروشند.
    نمیدانم اگر ما به جای این کلمه سکسی و دهان پر کن ، که تخم تفرقه ، بین مذهبی و غیر مذهبی و ملی مذهبی و لامذهب می اندازد ، خواهان مراعات و بر قراری منشور جهانی حقوق بشر که شامل همه این خواسته هاست باشیم چه ضرردارد؟ فکر میکنم ضررش آنست که دیگر سکسی و جالب و مد روز نیست . به عبارت دیگر “امل” است.
    این اواخر هم مد شده که بگویند » سکولاریسم و حقوق بشر» مثل اینکه سکولاریسم چیزی جدا از حقوق بشر است.
    سکولاریسم لغتی قدیمی و متعلق به دوران ماقبل حقوق بشر است و فقط باستان شناسان باید وقت خود را صرف آن کننند.
    جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز – غافل در این خیال که اکسیر میکنند.

  1. No trackbacks yet.

برای peerooz پاسخی بگذارید لغو پاسخ